بعضی میگفتند او آدمی گوشهگیر و منزوی است که دوست دارد گوشهای خلوت بنشیند و بنویسد. چند نفری هم میدانستند کیفش خالی است و چون به سلامت روان او شک کرده بودند به دیگران گفته بودند از لحاظ عقلی مشکل دارد و گاهی دیدهاند که زیر لب با خودش حرف میزند.
از مکتبخانه تا مونترآل
در این کتاب خاطرات تلخ و شیرین و طنز دختری را میخوانید که مسیر ماجراهای زندگی او از شیراز شروع شد و دست تقدیر او را به مونترال کانادا کشاند:
دیگر چیزی به عید نمانده و این در حالی بود که بگیر و ببندهای کشف حجاب همچنان ادامه داشت. برای همین هم نوروز آن سال با بیرونقی برگزار شد و ...
گوهر یکدانه
همانطور که ایستاده و محو تماشایش شده بودم، یک آن احساس کردم که چشمانش در حال باز شدن است. نفسم بند آمد. نگاهش به یکباره هشیار شد. قلبم از حرکت باز ایستاد.
برای یک دقیقه هردو محو یکدیگر شدیم. من و پدرم هردو زبانمان بند آمده بود فقط به یکدیگر خیره شده بودیم. اول پدرم دهانش را باز کرد تا چیزی ...
مانلی
حضور شاهرخ که برای برداشتن موتورش به حیاط آمد سبب شد آسیه خانم از من فاصله بگیرد. شاهرخ موتورش را از حیاط بیرون آورد و آن را روشن کرد. از من خواست سوار شوم. در حالی که اضطراب سراسر وجودم را میلرزاند ترک موتورش نشستم. در آخرین لحظه باز هم به او التماس کردم.
عشق در سالهای مشروطه
این کتاب یک رمان است. خانم جان، مادربزرگِ مهراعظم دختری جوان و زیبا که از درد لاعلاجی رنج میبرد و پزشکان جوابش کردهاند، خاطرات زندگی پرفراز و نشیب خود را از سن پنج سالگی به بعد برای نوهاش بازگو میکند. حوادث این داستان براساس واقعیت نوشته شده و مربوط به دوران مبارزات مشروطهخواهان است.
طاووس
زیبا چیزی را که میبایست بفهمد دیگر فهمیده بود. هنوز هم مات زده بود و فکرش درهم و برهم. به اتاق خو رفت و روبروی پنجره ایستاد. مزهای تلخ در دهانش بود و اضطرابی دردناک توی رودههایش میچرخید. هنوز هم به آنچه دیده بود باور نداشت. آخر چطور ممکن بود؟ عاملی و این غلطها. شوهری که فکر میکرد مثل موم ...