گرگومیش صبه. مثل سهراب دستمو مشت میکنم بزنم به دیوار که جاش بمونه؟ دیگه هیچی آرومم نمیکنه. اگر حرفهای میترا درس باشه، حتم برگشتنیام، اونوقت زندگییی رو انتخاب میکنم که سرتاسرش تنبیه باشه و زجر. چه میدونم، شاید همهچی چرت و پرت باشه. میترا میگه نباید خیلی جدی به این دنیا نگاه کرد، میگه این دنیا تمرینیه واسه اون دنیا. عقل کردم حرفاشو گوش ندادم، نه؟ میگم چهت شده میترا؟ به قول خانم مارپل چیز خورت کردن؟ چرا حرفهای رویایی میزنی؟ تو کوچه، تو خیابون، هر جا تا یه زوج جوون میبینه که دست همو گرفتن و میرن، مات میمونه یه ساعت نگاشون میکنه.