کلبه آن سوی باغ 2 (2 جلدی)
تا تاریک شدن کامل هوا و سیاه شدن آسمان، میخکوب بر روی صندلی در کنار پنجره نشستم و به آسمان بیستاره چشم دوختم. فکر و خیال بی او زندگی کردن، ترس عجیبی در دلم به وجود آورده بود که تا آن شب حسش نکرده بودم. او را آسان از دست داده بودم، همان گونه که آسان به دست آمده بود.
اما ...
پدرسالار
کلبه آن سوی باغ 1 (2 جلدی)
با هزار ترفند و دوز و کلک لابهلای جمعیت گم شدم و داشتم شتابزده از وسط خیابان رد میشدم که مرسدس بنز سفید رنگی با سرعت سر سامآوری از کنارم رد شد.
نفهمیدم چطور آینه بغلش به بند کیفم گیر کرد و به کف خیابان پرت شدم. شانس آوردم که بند کیفم پاره شد، و گرنه مسیر طولانی بر روی آسفالت ...
کافه مرغ عشق
سر میز صبحانه، متین کنارم نشسته است و از زیر میز دستم گرمی انگشتانش را حس میکند. نگاه تیزبین ملکتاج به صورتم خشکیده است. گاه نصیحتم میکند که بچهات ضعیف به دنیا میآید و گرفتار میشی، یه کار نکن تا آخر عمر دنبال دوا دکتر باشه...
دلواپس حرفهای تکراریاش میشوم. سرم مثل کوه سنگین است.