پرویز دوایی پس از سالها اقامت مداوم در پراگ هنوز با ذهن شفافش چنان خاطرههای کودکی و نوجوانی را با جزییات حیرتانگیزش به یاد میآورد که گویی همه چیز، همین دیروز اتفاق افتاده است. او بیشتر به عنوان منتقد فیلم شناخته شده و ترجمههایی هم در زمینه سینما دارد، نقدها حاصل بیست سال روزنامهنگاری مداوم و بیوقفه حرفهای، و ترجمهها اغلب مربوط به پس از آن دوره. اما بخشی از نوشتههای او ثبت لحظههای ظریف و گذرا و احساسهای دوران کودکی و نوجوانی نویسنده، با لحنی تاثیرگذار و آمیخته با دریغ و حسرت، و نثری هوشربا و پرمایه است. پس از مجموعههای باغ و سبزپری (که میتوان بازگشت یکهسوار را هم که ثبت خاطرههای سینمایی اوست در همین رده گنجاند)، ایستگاه آبشار مجموعه دیگری از این شاخه از نوشتههای دوایی و اوج آنهاست.