۸ رمان
پرويز دوايي متولد 1314 در تهران است. از سالهاي نوجواني در مجلات سينمايي تهران قلم ميزد و به تدريج به عنوان منتقد سينما شهرت بسيار يافت. در اوايل دههي پنجاه به پراگ رفت و از آن پس در همان شهر ماندگار شد
ایستگاه آبشار (داستان کوتاه)
پرویز دوایی پس از سالها اقامت مداوم در پراگ هنوز با ذهن شفافش چنان خاطرههای کودکی و نوجوانی را با جزییات حیرتانگیزش به یاد میآورد که گویی همه چیز، همین دیروز اتفاق افتاده است. او بیشتر به عنوان منتقد فیلم شناخته شده و ترجمههایی هم در زمینه سینما دارد، نقدها حاصل بیست سال روزنامهنگاری مداوم و بیوقفه حرفهای، و ترجمهها ...
سبزپری
سبز پری
اخمت را بازکن. از تو چیزی نمیخواهم. از کنارت میگذرم. با دست پیر گلبرگی از گل سرخهای سرزمینم را لای کتاب تو میگذارم و سحر که بیدار شدی در بسترت عطر گلهای باغ شیراز خواهد پیچید، میدانم.
روزی تو خواهی آمد (نامههایی از پراگ) مجموعه داستان
پا زدیم و پاشنه بر پهلوی مرکب راهوار کوبیدیم و مرکب راهوار پر گرفت و در خیابانبندی باغ سبک پا، سبکبال به حرکت در آمد، و دستهایش، بخشنده مهربان، روی شانههایم بود و شانههایم زیر دستهایش بالنده و توانمند، سبک بر گذرگاهها تاختیم و وقتی که به آن دروازه گلآرا رسیدیم، در گذر از زیر طاقی گلهای سرخ، سه چرخه ...