رمان نوجوان

تمساح غول‌پیکر

(The enormous crocodile)

من هیچ وقت سیر نمی‌شم، مگر این‌که دست کم سه تا بچه آبدار رو درسته قورت بدم! تمساح غول پیکر شکموترین جانور در سرتا سر جنگل است که عاشق خوردن بچه‌هاست! او از آن خالی‌بندهای نابه کار است که خیال می‌کند با نقشه‌های پنهانی و کلک‌های زیرکانه‌اش، راست راستی هوش سرشاری دارد. اما به اندازه دیگر حیوانات جنگل، باهوش نیست. آنها تصمیم دارند کلک‌های او را نقش بر آب کنند و به او درسی بدهند که هیچ وقت از یادش نرود. "تمساح غول‌پیکر" به گفته خود نویسنده بهترین داستانی است که او برای بچه‌ها نوشته است. تصویرگر کتاب برنده جایزه "هانس کریستین آندرسن" شده است.

افق
9789643690830
۱۳۹۰
۶۰ صفحه
۱۲۸۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
رولد دال ۳۰ رمان رولد دال، داستان‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس اهل ویلز بریتانیا و از مشهورترین نویسنده‌های انگلیسی، که والدینش نروژی‌الاصل بودند و اوج شکوفایی او به عنوان نویسنده برای کودکان و بزرگسالان در دهه ۱۹۴۰ بود. مهم‌ترین آثار او چارلی و کارخانه شکلات سازی، جیمز و هلوی غول پیکر، ماتیلدا و داستان‌های چشم‌نداشتنی است. بیشتر آثار او به فیلم در آمده‌است.
دیگر رمان‌های رولد دال
آقای روباه شگفت‌انگیز
آقای روباه شگفت‌انگیز «من به آقای روباه شگفت‌انگیز خیلی افتخار می‌‌کنم. کتاب کم‌حجمی است اما طرحی بسیار قوی دارد. من همیشه سعی کرده‌ام داستان‌های جدید و طرح‌‌های جدید پیدا کنم. از نویسندگانی که تا یکی از آثارشان موفق می‌شود، همان طرح را بارها و بارها در داستان‌های دیگرشان تکرار می‌کنند، بیزارم... این کار عدم قدرت تخیل و ابتکار آن‌ها را نشان می‌‌دهد.»
جیمز و هلوی غول پیکر
جیمز و هلوی غول پیکر چه فرقی می‌کند که کوسه‌ها تو را بخورند یا مرغ‌های دریایی؟ یک روز کرگدنی از باغ‌وحش فرار می‌کند و توی خیابان، پدر و مادر جیمز را درسته قورت می‌دهد. جیمز بیچاره هم مجبور می‌شود از آن به بعد با عمه‌های بدجنس و بددهنش زندگی کند. اما روزی پیرمرد مرموزی پاکتی پر از زبان‌های تمساح به جیمز می‌دهد تا بخورد که یک ...
چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای
چارلی و آسانسور بزرگ شیشه‌ای رولد دال، نویسنده‌‌ نروژی تبار انگلیسی، از موفق‌ترین و مشهورترین نویسندگان ادبیات کودکان بود و در میان کودکان و نوجوانان سراسر جهان خوانندگان بسیار داشته و دارد. نگاه انتقادی او به آدم‌ها، که با بیانی تند و تیز و نکوهش‌گر و هجوآمیز همراه است به خواننده هشدار می‌دهد که او نه در صدد پوشاندن و ناچیز انگاشتن عیب‌ها بلکه در ...
داروی معجزه‌گر
داروی معجزه‌گر مادربزرگ گفت: "هروقت یک حلزون زنده روی برگ کاهو می‌بینم فورا می‌خورمش تا فرار نکند. نمی‌دانی چه‌قدر لذیذ است!" مادربزرگ پیر و نق‌نقو و غرغروی جرج در خوردن هم عادت‌های عجیب و غریبی دارد. جرج که دیگر تحمل این عادت‌ها را ندارد تصمیم می‌گیرد برای همیشه اخلاق ناپسند او را اصلاح کند. داروی مخصوصی می‌سازد که در بدی، دست‌ کمی از ...
بد جنس‌ها
بد جنس‌ها آقای بدجنس کلاً بدجنس به دنیا آمده بود و در سن شصت سالگی حتی از روز اول هم بدجنس‌تر بود. موهای صورت او مثل برس سیخ سیخی بود. برای همین هیچ وقت گرسنه نمی‌شد! اگر گفتید چرا؟ ... اما خانم بدجنس اصلاً زشت به دنیا نیامده بود. وقتی جوان بود، صورت زیبایی داشت، ولی سال به سال با بالا رفتن ...
مشاهده تمام رمان های رولد دال
مجموعه‌ها