۱۲ رمان
اشتفان تسوایگ رماننویس، نمایشنامهنویس، روزنامهنویس و زندگینامهنویس اتریشی بود. وی با برآمد ناسیونالسوسیالیسم در آلمان و انضمام اتریش به آلمان، در سال ۱۹۳۴ ناچار به ترک اتریش شد و به لندن گریخت. پس از آغاز جنگ جهانی دوم، اشتفان تسوایگ تبعیت بریتانیا را پذیرفت ولی در لندن طاقت نیاورد و از طریق آمریکا، آرژانتین و پاراگوئه، سرانجام در سال ۱۹۴۰ به برزیل رفت. اشتفان تسوایگ در تاریخ ۲۳ فوریه ۱۹۴۳ میلادی، در تبعیدگاه خود در برزیل، به زندگی خود پایان ...
مجموعه نامرئی
پیدا کردن آپارتمان او زحمتی نداشت. او در طبقه دوم یکی از آن خانههای جمعوجوری زندگی میکرد که احتمالا معماری بساز و بفروش در سالهای شصت با عجله سرهمبندی کرده بود. در طبقه اول خانه آرایشگری درستکار و خوشنام زندگی میکرد. در طبقه دوم، دست چپ، نام کارمندی از کارمندان پست روی در برق میزد، و سرانجام دست راست، روی ...
فرار به جنگ
از روی نزاکت زیردستانه یا شاید هم به خاطر اینکه مست هستند، چند نفر از کناردستیهایم با هر مصرعی بلند میخندند. بالاخره نکته واقعا خندهداری بازگو میکند و تمام میهمانان عربده میکشند:«براوو، براوو» اینجا اما قلب مرا سنگینیای فرا میگیرد، مانند چنگالی این خنده بلند به قلبم فرو میرود. چگونه میتوان خندید وقتی کسی در حال ناله است و بینهایت ...
انهدام 1 قلب
این کتاب شامل 5 داستان از تسوایگ است. هر یک از داستانهای این کتاب جهانی دارد به وسعت 1 رمان، خواننده همسفر ماجراهای غریب و جذابی میشود که برای شخصیتهای داستانها اتفاق میافتد و هنر تسوایگ در کاراکترسازی و گرهافکنی چنان است که مدام اشتیاقمان برای آگاهی از فرجام ماجراها افزون میشود.
نابودی 1 قلب
جیببر
... شهر زیبای پاریس در آن روز بهار هوای طربانگیزی داشت، و رگباری که ساعتی قبل باریده بود به لطافت هوا میافزود، نزدیک ساعت 10 صبح کمکم ابرها کنار میرفتند و اشعه زرین آفتاب، درختان سرسبز و ساختمانها را جلوه خاصی میبخشید. هنوز دوستانم از ورود من به پاریس اطلاع نداشتند و در آن روز من تنها و بیکار بودم ...