مجموعه داستان خارجی

امشب در سینما ستاره

... برگشتم و به پشت سر نگاه کردم. جمعی بچه، پسربچه‌های همان سن و سال سریال دیدن‌هایمان نشسته بودند، مبهوت و مجذوب تصویر، دهان‌ها نیمه‌باز و چشم‌ها مشتاق، و گاهی هم یکی‌شان رو به کنار دستی می‌کرد و چیزی را با اشاره انگشت روی پرده نشان می‌داد، و حالا موسیقی مهیج سریال، جوری که در فاصله‌ای دور، از پشت درهای بسته سالن انتظار به گوش برسد، در فضا بود، و در این لحظه انگار که به‌طور محوی باز آن احساس جادوئی بچه بودن و در حضور یک سریال قدیمی، در جمع عاشقان سریال نشستن به من دست داد، غرقه در لذتی کودکانه. مثل وقتی که در راه‌های روشنائی صبح زود به طرف آب‌تنی رودخانه می‌رفتیم...

9789646728622
۱۳۸۷
۱۶۰ صفحه
۵۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
پرویز دوایی
صفحه نویسنده پرویز دوایی
۸ رمان پرويز دوايي متولد 1314 در تهران است. از سال‌هاي نوجواني در مجلات سينمايي تهران قلم مي‌زد و به تدريج به عنوان منتقد سينما شهرت بسيار يافت. در اوايل دهه‌ي پنجاه به پراگ رفت و از آن پس در همان شهر ماندگار شد
دیگر رمان‌های پرویز دوایی
ایستگاه آبشار (داستان کوتاه)
ایستگاه آبشار (داستان کوتاه) پرویز دوایی پس از سال‌ها اقامت مداوم در پراگ هنوز با ذهن شفافش چنان خاطره‌های کودکی و نوجوانی را با جزییات حیرت‌انگیزش به یاد می‌آورد که گویی همه چیز، همین دیروز اتفاق افتاده است. او بیش‌تر به عنوان منتقد فیلم شناخته شده و ترجمه‌هایی هم در زمینه سینما دارد، نقدها حاصل بیست سال روزنامه‌نگاری مداوم و بی‌وقفه حرفه‌ای، و ترجمه‌ها ...
سبز پری
سبز پری اخمت را بازکن. از تو چیزی نمی‌خواهم. از کنارت می‌گذرم. با دست پیر گلبرگی از گل سرخ‌های سرزمینم را لای کتاب تو می‌گذارم و سحر که بیدار شدی در بسترت عطر گل‌های باغ شیراز خواهد پیچید، می‌دانم.
بازگشت یکه‌سوار
بازگشت یکه‌سوار
باغ (چند قصه)
باغ (چند قصه) هر دومان را با هم مدرسه گذاشتند. داود یک هفت هشت ماهی از من کوچکتر بود،‌ اما با هم گذاشتنمان مدرسه. تنها قصه من این بود که مدرسه‌هامان از هم سواست. اما عصر که می‌شد یا من می‌رفتم خانه آنها یا او می‌آمد خانه ما. مشق‌ها را تند و تند یک‌جوری سرهم می‌کردیم، بعد می‌زدیم توی کوچه. با بچه‌های دیگر ...
مشاهده تمام رمان های پرویز دوایی
مجموعه‌ها