خیال میکنم نامه قبلی من را جواب ندادهاید. به هر صورت آنقدر ذوقزده هستم که نتوانستم جلو خودم را بگیرم ، دوست داشتم به یکی خبر این اتفاق را بدهم. اتفاقی که البته هنوز نیافتاده، اما در شرف وقوع است.اتفاقی خوب...
رهش
رضا امیرخانی در رمان رهش موضوع توسعه‌ی شهری را دستمایه قرار داده و تاثیرات آن را بر عرصه‌ی زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر می‌کشد. از متن کتاب: تهران -با این نماهای رومی- شده است برشی از معادن سنگ! معدن سنگ عمودی شده‌ی بی‌ریختی است منطقه‌ی یک تهران. حالا هگمتانه چه حرفی برای ...
من او
اولا! یعنی پول خون پدرت، با الکل، به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! اینقدر ارزان؟ اگر اینجوری است که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن میشوی! اصلا پول خون پدر یعنی چه؟ شدهای کانه برادر بزرگه برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست! ...
نشت نشا
امروزه پربسامدترین عبارتی که لغت نخبهگان را دربردارد، همانا عبارت مهاجرت نخبهگان است. دقیقا ماننده مغز در فرار مغزها. و انگار اصلا مغزی که فرار نکند و نخبهای که مهاجرت نکند، نه مغز است و نه نخبه!
و البته عبارت نشتنشا دقیقا به همین دلیل جعل میشود.
قیدار
در قرآن، اسم بعضی پیامبران آمده است، اسم بعضی غیر پیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است... صلح عاشق حضرت باری هستند... اما حضرت حق، بعضی را خودش هم عاشق است...
عاشقی خدا توفیر دارد با عشقی ما... خدا عشاقی است که حتا دوست ندارد، اسم معشوقش را کسی بداند... به او میگوید رجل! همین... مرد!... همین... میفرماید و ...