گفتم: ببخشید استاد، اگه یکی بخواد مسلمون بشه چطوری میتونیم کمکش کنیم؟ گفت: بیشتر توضیح بدید. عینکش را از چشم برداشت و گذاشت روی میز. لیلا گفت: ببینید استاد، تقریبا دو سال پیش نگار تو یه مجله خارجی یه مقاله تخصصی میخونه و برای نویسنده مقاله ایمیل میزنه. خلاصه حالا اون به دلایلی میخواد مسلمون بشه و از نگار خواسته که بهش اطلاعات بده. به لیلا نگاه کردم و اخم کردم. استاد منتظر ماند تا من چیزی بگویم. آرام گفتم: اون فکر میکنه چون من تو این کشور زندگی میکنم میتونم بهش کمک کنم. پرسید نمیتونید؟