مجموعه داستان خارجی

صدای اقتدار (داستان‌های مادران و دختران) مجموعه داستان

چرا مادرم این‌قدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچ‌کس را نشناسیم، هیچ‌جا نرویم؟ ما مثل آن سه‌تا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جاده‌های غبار گرفته آن‌جا عبور می‌داد و ما لباس‌های چروک تریکو، پولیورهای دست‌دوم، کت‌های از مد افتاده، لباس‌ زیر و لباس خواب‌ها را چنان روی هم روی هم امتحان می‌کردیم انگار که برای جشن بالماسکه باشد.

افراز
9789642430529
۱۳۸۹
۲۰۰ صفحه
۹۰۶ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
100 (100 داستان کوتاه از آثار منتخب بزرگترین نویسندگان جهان به همراه جملاتی از مشاهیر)
100 (100 داستان کوتاه از آثار منتخب بزرگترین نویسندگان جهان به همراه جملاتی از مشاهیر) روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سال‌ها به هنگام پاییز انارهایش را در سینی‌های نقره‌ای، بیرون باغش می‌گذاشت و بر سینی‌ها علامت‌هایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم می‌گذشتند و هیچ‌کس از میوه‌ها بر نمی‌داشت! مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینی‌های نقره نگذاشت، اما ...
تلاش مذبوحانه (داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ) مجموعه داستان
تلاش مذبوحانه (داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ) مجموعه داستان در دنیای ادبیات، داستان کوتاه از ارزش‌های خاصی برخوردار است، در آلبوم آثار اکثر رمان‌نویسان بزرگ مجموعه داستان‌های کوتاه نیز مشاهده می‌شود. نویسندگانی همچون تولستوی، داستایوفسکی، همینگوی، ساراماگو، یوسا و ... در این مجموعه، سعی بر آن بوده که داستان‌های کوتاه نویسندگان بزرگ به گونه‌ای ارائه شود تا هم طعم داستان کوتاه به خواننده چشانده شود و هم لذت خواندن آثار ...
آواز ماه (50 افسانه از آمازون)
آواز ماه (50 افسانه از آمازون) قصه‌های این کتاب ما را با صداهای گم‌شده زمین آشنا می‌کند. با زمینی که خیال‌گونه سبز بود با آسمان بزرگ، آن وقت‌ها که پر از ستاره‌های درشت و درخشان بود. قدیم‌های ستون دود و اجاق‌های صمیمیت و یکرنگی. آتش شبانه احترام به طبیعت و انسان یعنی چیزی که امروزه از دست رفته، سرد شده به خاکستر نشسته، به آه ...
وقتی که شهر خفته است
وقتی که شهر خفته است «رز آ”جا دفن شده -شده بود- موش‌های درشتی که آن حوالی پرسه می‌زنند احتمالا اندکی بعد از دفن، جسدش را کاملا جویده و خورده‌اند. البته فکر کردن به این موضوع حس خوبی ندارد اما حقیقت دارد؛ موش‌ها دندان‌های تیز و بزرگی دارند راحت می‌توانند یک تابوت چوبی را بجوند و داخلش شوند مگر این که استطاعت داشته باشید برای عزیز ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها