مجموعه داستان خارجی

لباس کوچک جشن

(Une petite robe de fete)

آن‌که را دوست می‌داریم، می‌بینیم که کاملا عریان، در لباسی به رنگ روشن. به سویمان پیش می‌آید. لباسی شبیه لباس‌هایی که روزگاری، روزهای یکشنبه در کلیسا به تن می‌کردند و یا لباس‌هایی که در مجالس رقصی که بر روی کف‌پوش‌های چوبی اجرا می‌شد می‌پوشیدند. و با این وجود او عریان است هم چون ستاره‌ای که در اوج روز می‌درخشد. با دیدن شما، دشتی در مقابل دیدگانم نمایان شد. برای دیدن این لباس سفید، کاملا سفید، مثل آسمان آبی. با یک نگاه ساده، نیرویی ناب به وجودمان برمی‌‌گردد.

باغ نو
9789647425155
۱۳۸۷
۹۶ صفحه
۱۵۶۵ مشاهده
۰ نقل قول
کریستین بوبن
صفحه نویسنده کریستین بوبن
۴۶ رمان کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شده‌است. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوسته‌اند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته ودر کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل می‌دهند. برای او تجربه‌های ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانه‌است. بوبن بیش ...
دیگر رمان‌های کریستین بوبن
دلباختگی (لوییز امور)
دلباختگی (لوییز امور) لوییز امور همه‌جا بود، روی کاناپه و هم‌چنین در ذهن من، در زوایای نهانی مغزم نشسته بود. . . دیگر هیچ‌کس غیر از او در جهان نبود، تنها او وجود داشت و بس. اینک حقیقتا خواندن و نوشتن می‌آموختم و سرانجام پا به عرصه حیات می‌گذاشتم، و حریص و وحشت‌زده صورت و اندام موجودی تنومند و سترگ را تماشا می‌کردم. ...
گنجینه آثار کریستین بوبن 2 (2 جلدی)
گنجینه آثار کریستین بوبن 2 (2 جلدی) کودکان به ملکوت پروردگار نزدیک‌ترند... و خدا آن چیزی است که کودکان می‌شناسند، نه بزرگسالان... بزرگسالان وقت خود را برای غذا دادن به گنجشک‌ها هدر نمی‌دهند...
تصویری از من کنار رادیاتور
تصویری از من کنار رادیاتور
زن آینده
زن آینده در من ناشکیبایی‌هایی هست و راه‌هایی. باید آنهارا به اتمام برسانم. نادر اشخاصی قادرند عاشق شوند زیرا نادر اشخاصی قادرند همه چیز را از دست بدهند. برای رسیدن به دور دست‌ها، باید از نزدیکی‌ها گذشت اما رسیدن به نزدیکی‌ها به سهولت میسر نیست.
اسیر گهواره
اسیر گهواره دو هزار سال تنها بودم- تمام دوران کودکیم. هیچ‌کس مسئول این تنهایی نیست، من سکوت می‌نوشیدم و از آسمان آبی تغذیه می‌کردم. انتظار می‌کشیدم. بین من و دنیا حصاری وجود داشت که روی آن فرشته‌ای که در دست چپ یک گل ادریسی- نوعی گلوله برفی آبی رنگ- داشت، پاسداری می‌کرد. نسبت‌های حقیقی زندگی ما را- که بخش اعظم آن نامشهود ...
مشاهده تمام رمان های کریستین بوبن
مجموعه‌ها