رمان خارجی - فرانسه

داستانی که هیچ‌کس دوست نداشت

واقعه مرگ تو، تمام وجود مرا در هم ریخت. تمام وجودم، جز قلبم را. آن قلبی که تو ساختی و هنوز می‌سازی، قلبی که تو، هنوز در نبودنت هم با دست‌های گم‌شده‌ات، به آن شکل می‌دهی و با صدای گم‌شده‌ات، آن را به آرامش دعوت می‌کنی و با خنده‌های گم‌شده‌ات، به آن روشنی می‌بخشی. دوستت دارم...

جمهوری
9786004680356
۲۸۸ صفحه
۶۳ مشاهده
۰ نقل قول
کریستین بوبن
صفحه نویسنده کریستین بوبن
۴۶ رمان کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شده‌است. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوسته‌اند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته ودر کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل می‌دهند. برای او تجربه‌های ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانه‌است. بوبن بیش ...
دیگر رمان‌های کریستین بوبن
ژه
ژه ژه دوهزار و سیصد و چهل و دو روز از مرگش گذشته بود که شروع به لبخند زدن کرد. در ابتدا، هیچ کس این لبخند را نمی‌دید. بر سر چیزهایی که هیچ کس نمی‌بیند، چه می‌آید؟ رشد می‌کنند. هر چیزی که رشد می‌کند، در ناپیدا رشد می‌کند و با گذشت زمان، قدرت بیش‌تر و مکان بیش‌تری می‌گیرد. پس لبخند ژه که از ...
8 اثر دیگر از کریستین بوبن
8 اثر دیگر از کریستین بوبن من تا قبل از این تنها در مورد خداوند نمی‌نوشتم. در سن 20 سالگی مطلبی نوشته بودم که اینک پس از گذشت 10 سال، به اسرار آن پی می‌‌برم. داستان در مورد کودکی بود که دست‌ها، پاها، سر و در واقع تمام اندامش را از حصیر ساخته بودند. قفسه سینه‌اش از تار و پودی ساخته شده بود که از زوایای ...
لباس کوچک جشن
لباس کوچک جشن آن‌که را دوست می‌داریم، می‌بینیم که کاملا عریان، در لباسی به رنگ روشن. به سویمان پیش می‌آید. لباسی شبیه لباس‌هایی که روزگاری، روزهای یکشنبه در کلیسا به تن می‌کردند و یا لباس‌هایی که در مجالس رقصی که بر روی کف‌پوش‌های چوبی اجرا می‌شد می‌پوشیدند. و با این وجود او عریان است هم چون ستاره‌ای که در اوج روز می‌درخشد. با ...
نور دنیا
نور دنیا کتاب‌های من لحظه‌های خاص زندگی من هستند. آن‌ها از عمقی خاموش برمی‌آیند، اما این لحظه‌های خاص مرا به فراسوی همه چیز می‌‌برد. نوشته همیشه از بیرون می‌آید و از درون برنمی‌خیزد. این برون است که مانند قطار دیوانه‌وار وارد درونم می‌شود، در این لحظه مانند این است که حجابی پیش چشمانم برداشته می‌شود و شروع به نگاه کردن می‌کنم.
ایزابل بروژ
ایزابل بروژ کسانی که انتظارشان را می‌کشی، در اعماق وجودت گم گشته‌اند؛ تو این را خوب می‌دانی. آن‌ها در ژرفا‌ی تاریک جانت سردرگم‌اند. آتشی روشن کن تا ببینند، تا راهشان را بازیابند، مسیری را که از جهنم به روز روشن می‌رسد، به خود امروز، ایزابل. جانت را بیافروز بنویس
مشاهده تمام رمان های کریستین بوبن
مجموعه‌ها