آواز داوود
چنار دیلاق و پیرخانهما، درخت لوبیای سحرآمیز است که بر شاخ و برگش، قلعه گرازهاست. ماده گراز لاسی، همراه با تولههایش آن بالا لانه کرده و خرناسههاشان، خواب و خوراک را از من گرفته. پای درخت پر شده از موی سیاه تنش و تولههایش شب تا صبح چه شیقهها که نمیکشند. کسی باور نمیکند که من صدای آنها را از ...
مارمولکی که ماه را بلعید
در تذکرههاست که چون انکیدو با ورزای نر به نبرد پرداخت و کشته شد، دقایقی پس از خارج شدن روح از کالبدش، جانوری چندشآور و ریز ـ که شباهتی تام و تمام با نوعی هزارپای گوشتخوار داشته است ـ از منخرینش بیرون آمد. نقل است این هزارپا آنقدر بر روی زمین خواهد زیست، تا مرگ ریشسفید عصر نوح را به ...
عروس آب
و باید بگویم از عروس آب. زنی بلند قامت، با گیسوانی طلایی و اندامی سفید که در کاریز و کبشکنهای بالای دودگان شباهنگام تن به آب میزد. قامتش به قد و بالای یک و نیم آدمی. تا سینه در آب بود و منتظر تا کسی پا بگذارد به خلوت و تنهاییاش. چشمهایش به تاریکی کبشکن چنان برق میزد انگاری تکه ...
گانگستری از دیار حافظ
چند ماه پیش هم توی ملاصدرا داشتم میرفتم که یکهو چشمم خورد به یکی از همین نوشتهها. از این نیسان گاویها بود. مونده بود توی ترافیک بدمصب. شوفرش یه خرمن ریش روی چونهش بود و یه سبیل هم داشت که آبخورش اومده بود تا روی نافش. از همینهایی که عشقشون خلافه. مردک اومده بود پشت ماشینش با خط نستعلیق درشت ...