مجموعه داستان خارجی

مروارید عشق (داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ) مجموعه داستان

در دنیای ادبیات، داستان کوتاه از ارزش‌های خاصی برخوردار است، در آلبوم آثار اکثر رمان‌نویسان بزرگ مجموعه داستان‌های کوتاه نیز مشاهده می‌شود. نویسندگانی همچون تولستوی، داستایوفسکی، همینگوی، ساراماگو، یوسا و ... در این مجموعه، سعی بر آن بوده که داستان‌های کوتاه نویسندگان بزرگ به گونه‌ای ارائه شود تا هم طعم داستان کوتاه به خواننده چشانده شود و هم لذت خواندن آثار نویسندگان بزرگ در خاطره‌اش به جای بماند.

گل آذین
9789647703833
۱۳۹۰
۲۱۲ صفحه
۹۸۸ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
روبان سفید
روبان سفید هانکه فیلم‌سازی است که به درون روح افراد رسوخ می‌کند و آن‌ها را به صورت عریان شده به مخاطبین خود نشان می‌دهد. انسان‌های از هم گسیخته، ناامید، که قربانی نوعی از بی‌رحمی و عداوت شده‌اند، اما همه این افراد ستم‌دیده، قربانی چه چیزی هستند؟ خشونت. اگر مولفه خشونت را یک عنصر تکرار شونده در آثار هانکه قلمداد کنیم، این خشونت ...
عکاس‌خانه آدم‌های خوشبخت (داستان‌های کوتاه برگزیده از نویسندگان ترکیه) مجموعه داستان
عکاس‌خانه آدم‌های خوشبخت (داستان‌های کوتاه برگزیده از نویسندگان ترکیه) مجموعه داستان آن شب توانسته بودم از محل کارم زودتر از همیشه خارج شوم. گفتم تا بی‌اوغلو همین‌طوری برای خودم بروم. به ریه‌هایم حق تنفس بدهم که ساعت‌ها است با هوای کثیف پر شده. به خلیج و تنگه سلام کردم و از پل رد شدم.
پشت دیوارهای دیر (مجموعه داستان‌های فرانسوی)
پشت دیوارهای دیر (مجموعه داستان‌های فرانسوی) رودریک همه چیز را به کلارا می‌گفت و او را از ندامت‌های خود آگاه می‌کرد. نخستین بار بود که با او از عشق سخن می‌گفت. کلارا از این حرف استقبال بسیار بدی کرد. این بیان شگرف سودای رودریک را در نظر دختر جوان جالب‌تر کرد! عشق در جان‌های سودایی چنین است. بزرگ‌ترین عیب‌ها، زیان‌بخشی‌های بی حد و مرز به ...
1 سرباز ساده ملکه
1 سرباز ساده ملکه می‌خوام برم از ملکه بپرسم. می‌خوام هرچی می‌دونم رو واسش تعریف کنم و ازش بپرسم که چی درسته و چی غلط. اگه بهم چشمک بزنه، خوب، اون وقت دیگه توی دردسر افتاده‌م. این منم، سیموس تاد، متولد 1955، یه سرباز ساده ملکه و همین و بس. این اظهارنامه منه، هم صادقانه است و هم عین واقعیت. اگه با چشمای خودم ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها