بیوگرافی

پوچی همراه من است (تاملات لئونارد کوهن)

(Book of mercy)

لئونارد کوهن در کتاب «پوچی همراه من است» به صحبت‌هایی با خدای خویش می‌پردازد و نظریاتش درباره عشق، شهرت، موسیقی، رقص و ناملایمات زندگانی را با خدای خویش مطرح می‌سازد. کوهن نثر بسیار منحصر به فردی دارد و زبان او پیچیده است.

9786226442602
۱۱۲ صفحه
۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
آهای بیرونی‌ها (مجموعه آثار نویسندگان دنیا) نمایش‌نامه
آهای بیرونی‌ها (مجموعه آثار نویسندگان دنیا) نمایش‌نامه کتاب حاضر مجموعه‌ای است از هشت نمایش‌نامه که تصویری کلی از قالب هنری نمایش مدرن به دست می‌دهد. نویسندگان این نمایش‌ها نهایت دقت، توان و جدیت خود را در خلق این آثار به کار بسته‌اند. نمایش‌نامه‌هایی که خواننده را به مسیری تاریخی در عرصه تئاتر مدرن می‌برند: از طبیعت‌گرایی استریندبرگ تا مکتب روشنفکری پیراندللو؛ از سبک احساسی سارویان تا نمایش ...
پشه بینی دراز (کتاب‌های طلایی 5)
پشه بینی دراز (کتاب‌های طلایی 5) در بیشتر داستان‌های این مجموعه، که به قلم نویسندگان بزرگ نوشته شده‌اند، مطالب آموزنده‌ای درباره زندگی وجود دارد و به همین سبب این گونه داستان‌ها هرگز نمی‌میرند. داستان برای بچه‌ها نوشته بی‌جانی نیست؛ در خیال بچه‌ها جان می‌گیرد و با آن‌ها زندگی می‌کند. امید است خواندن این داستان‌ها با بچه‌ها گستره دید و بلندپروازی و شجاعت ببخشد و یاس و ...
داستان‌های کوتاه از ادبیات جهان
داستان‌های کوتاه از ادبیات جهان ناگهان مرد از همان‌جا که نشسته بود گفت: به نظر نمی‌رسد که قصه‌گوی موفقی باشید. عمه بعد از این حمله لفظی غیرمنتظره حالت تدافعی به خود گرفت و با لحنی جدی گفت: خیلی سخت است قصه‌ای به بچه‌ها بگوییم که هم آن را بفهمند و هم دوست داشته باشند. مرد گفت: من با شما موفق نیستم. عمه با حاضر جوابی ...
این چند کتاب دوست‌داشتنی برای توست (7 جلدی) با قاب
این چند کتاب دوست‌داشتنی برای توست (7 جلدی) با قاب «زندگی به اندازه کافی روانتو می‌گردونه، که نیازی به گردوندن روانت نداشته باشی. به من گوش کن. من مرکز همه چیزم. این جمله اولین پیامد این اسمه. یه توصیه هم واسه تو دارم. خوندن متن‌ها از اون‌جا که کلماتو به صدا درمیاره، نثل انداختن تاسه... ما نمی‌دونیم چه نتیجه‌ای روی زمین می‌نشونه.»
خانه رو‌به‌رویی
خانه رو‌به‌رویی جوکی وقتی از پنجره‌اش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه رو‌به‌رویی آن طرف خیابان را زن بی‌حیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها می‌آمدند و در خانه را می‌زدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان می‌شد. گاهی روی ایوان خانه‌‌اش لم می‌دادند، سیگار می‌کشیدند، توتون می‌جویدند و توی گنداب‌ رو تف می‌انداختند. هر فسق ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها