رمان ایرانی

عاشقی به وقت کتیبه‌ها

ما آدم‌های نامردی هستیم و خیلی هم بی‌‌معرفت، به زنمان، فرزندمان، پدر و مادرمان و رفیقمان هم رحم نمی‌کنیم. هم می‌دانم که این اصلا شبیه آخرین دفاع یک متهم به قتل نیست، آن‌هم قتل دو نفر. بیشتر به آخرین اعتراف یک محتضر می‌ماند، که باز هم برای من فرقی نمی‌کند، فردا نه پس فردا، سرم بالای چوبه دار است. وقتی خودم قبول دارم که دو بار اعدام که هیچ، ده بار هم برایم کم است؛ دفاع کار مسخره‌ای نیست؟ نه به خاطر این‌که اتهام را پذیرفته باشم، اما مطمئنم که اعدام حق من است. من نه زنم را کشته‌ام نه رفیقم را... اما از حکم اعدام استقبال می‌کنم...

9789643375232
۱۳۸۸
۱۳۲ صفحه
۳۴۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی شجاعی
فرشته‌ها قصه ندارند بانو
فرشته‌ها قصه ندارند بانو فرشته‌ای در بیداری دیدار آمد. عشق داد و قصه‌ای خواست. این همان قصه...نیست.
به بلندای آن ردا
به بلندای آن ردا ـ کفران نعمت می‌کنی فضل! که جان خود را به خطر می‌اندازی و جان من هم اگر به چنین راضی باشم... آن مقصدی که از راه ظلم و خیانت به آن برسند، منزل عدل و حق نیست... و باور ما نیست که به شمشیر ظلم، طلب عدل کنیم.
ستاره‌هایی که خیلی دور نیستند
ستاره‌هایی که خیلی دور نیستند
فصل شیدایی لیلاها
فصل شیدایی لیلاها ما هفت‌تن بودیم، من زهیربن قین بجلی، و من ضحاک‌بن عبدالله مشرفی، و من حربن یزید ریاحی، و من عمروبن قرظه انصاری، و من عبید‌الله بن حر جعفی، و من شبث‌بن ربعی. و من، و چنین بود که روایت در این میدان روان شد...
مشاهده تمام رمان های علی شجاعی
مجموعه‌ها