رمان نوجوان

در جستجوی دلتورا (مجموعه اول)

م

قدیانی
9789644176845
۱۳۸۸
۶۵۶ صفحه
۳۳۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
امیلی رودا
صفحه نویسنده امیلی رودا
۲۶ رمان Roger Zelazny made his name with a group of novellas which demonstrated just how intense an emotional charge could be generated by the stock imagery of sf; the most famous of these is 'A Rose for Ecclesiastes' in which a poet struggles to convince dying and sterile Martians that life is worth continuing. Zelazny continued to write excellent short stories throughout his career, which share the inventiveness of these early novellas, but perhaps lack some of their intensity. Most of ...
دیگر رمان‌های امیلی رودا
در جستجوی دلتورا (مجموعه دوم)
در جستجوی دلتورا (مجموعه دوم) م
هزارتوی هیولا (در جستجوی دلتورا 6)
هزارتوی هیولا (در جستجوی دلتورا 6) ارباب سایه‌های اهریمنی متوجه شده است که لیف، باردا و جاسمین به دنبال هفت گوهر گمشده‌ای هستند که از کمربند جادویی دلتورا ربوده شده‌اند. او می‌داند که اگر گوهرها روی کمربند برگردانده شوند، حکومت وحشتناکش مورد تهدید قرار می‌گیرد.
غار وحشت (سرزمین سایه‌های دلتورا 1)
غار وحشت (سرزمین سایه‌های دلتورا 1) به سرزمین سایه‌ها - قلمرو مرموز و وحشتناک ارباب سایه‌های اهریمنی- خوش آمدید. او که هزاران نفر از اهالی دلتورا را گروگان گرفته و با خود به سرزمین سایه‌ها برده است، قصد دارد جادوی سیاهش را تقویت کند. اگر مردم دلتورا نجات نیابند، تا ابد تاریکی می‌شوند. لیف، باردا و جاسمین برای نجات اسیران باید سلاح قدرتمندی بیابند تا بتوانند با ...
روون و نگهبان کریستال
روون و نگهبان کریستال کسی از دور دست‌ها، از سرزمین"ماریس" برای مردم روستای رین پیامی رمز‌گونه می‌آورد. روون پسر نوجوان روستا با کشف معما‌ی پیام، دچار وحشت می‌شود. زمانی نمی‌گذرد که سفری طولانی را به سوی دریای خطرناک و دنیای غریب مردم ماریس آغاز می‌کند. آن‌جا فتنه و خطر، روون را محاصره می‌کنند و او نمی‌داند باید به چه کسی اعتماد کند؟ به نظر مردم ...
سرزمین سایه‌های دلتورا (مجموعه 3 جلدی)
سرزمین سایه‌های دلتورا (مجموعه 3 جلدی) بعد از چند لحظه،‌ آب به شکل دورانی دور و برشان به چرخش درآمد. لیف، باردا و جاسمین به محض دیدن چهار ماهی غول‌پیکر که از اعماق آب بیرون آمدند، وحشت‌زده فریاد کشیدند. مارماهی‌ها دهان ناهنجارشان را به شکل ترسناکی گشوده بودند. پن گفت: ((گردنشان را محکم بگیرید. من احضارشان کردم. آن‌ها ما را به خانه برمی‌گردانند)).
مشاهده تمام رمان های امیلی رودا
مجموعه‌ها