رمان ایرانی

تالار آیینه

نگاه
9789643511432
۱۳۸۲
۲۹۶ صفحه
۸۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیرحسن چهل‌تن
چیزی به فردا نمانده است
چیزی به فردا نمانده است دیگر چیزی نمانده بود. بایست منتظر می‌ماند. صبح‌ها زنبیل برمی‌داشت و به پارک می‌رفت. ترکش نمی‌شد؛ زمستان و تابستان کارش همین بود. توی پارک اول روی نیمکت می‌نشست خستگی درکند بعد دست توی زنبیلش می‌کرد، بافتنی نیمه کاره‌اش را درمی‌آورد و شروع می‌کرد به بافتن. فقط هم آستین می‌بافت. می‌بافت و می‌بافت و این تمامی نداشت. پیش از رفتن هم ...
دیگر کسی صدایم نزد
دیگر کسی صدایم نزد چند وقت است که دیگر کسی صدایم نزده است!؟ خدا می‌داند. یکسال! دو سال! آخر چند سال!؟ خدا می‌داند. دیگر هیچ‌کس توی این خانه نیست که صدایم بزند. امروز چند شنبه است؟ به گمانم دوشنبه باشد. اصلا چه فرقی می‌کند چه موقع روز است! به من چه که ساعت چند است. هر وقت که می‌خواهد باشد. اصلا به چه درد ...
سپیده‌دم ایرانی
سپیده‌دم ایرانی
ساعت 5 برای مردن دیر است
ساعت 5 برای مردن دیر است ساعت چهار و بیست دقیقه بود. چرا باید تا ساعت پنج صبر کند؟ این اواخر هیچ وقت نمی‌خواست بداند ساعت چند است؛ بداند کدام روز هفته است و حتی بداند امسال چه سالی است. اما همیشه چیزی بود که آن را به یاد او بیاورد. ممکن بود همسایه‌ فقط یک لحظه صدای رادیویش را بلند کند و این لحظه، لحظه ...
محمود دولت‌آبادی
محمود دولت‌آبادی این کتاب می‌تواند بازخوانی مجمل داستان‌های محمود دولت‌آبادی به حساب آید. در این بازخوانی جا به جا توضیحاتی داده‌ام بر نکاتی انگشت گذاشته‌ام تا شاید ماده خام یک بررسی مفصل فراهم آمده باشد، من بر نشانه‌هایی تاکید کرده‌ام که گمان می‌کنم در بررسی آثار او اهمیتی ویژه دارد.
مشاهده تمام رمان های امیرحسن چهل‌تن
مجموعه‌ها