رمان ایرانی

تالار آیینه

نگاه
9789643511432
۱۳۸۲
۲۹۶ صفحه
۸۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیرحسن چهل‌تن
عشق و بانوی ناتمام
عشق و بانوی ناتمام
مهرگیاه
مهرگیاه
ساعت 5 برای مردن دیر است
ساعت 5 برای مردن دیر است ساعت چهار و بیست دقیقه بود. چرا باید تا ساعت پنج صبر کند؟ این اواخر هیچ وقت نمی‌خواست بداند ساعت چند است؛ بداند کدام روز هفته است و حتی بداند امسال چه سالی است. اما همیشه چیزی بود که آن را به یاد او بیاورد. ممکن بود همسایه‌ فقط یک لحظه صدای رادیویش را بلند کند و این لحظه، لحظه ...
کات منطقه ممنوعه
کات منطقه ممنوعه زبان فارسی ...
چیزی به فردا نمانده است
چیزی به فردا نمانده است دیگر چیزی نمانده بود. بایست منتظر می‌ماند. صبح‌ها زنبیل برمی‌داشت و به پارک می‌رفت. ترکش نمی‌شد؛ زمستان و تابستان کارش همین بود. توی پارک اول روی نیمکت می‌نشست خستگی درکند بعد دست توی زنبیلش می‌کرد، بافتنی نیمه کاره‌اش را درمی‌آورد و شروع می‌کرد به بافتن. فقط هم آستین می‌بافت. می‌بافت و می‌بافت و این تمامی نداشت. پیش از رفتن هم ...
مشاهده تمام رمان های امیرحسن چهل‌تن
مجموعه‌ها