رمان ایرانی

تالار آیینه

نگاه
9789643511432
۱۳۸۲
۲۹۶ صفحه
۸۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیرحسن چهل‌تن
چیزی به فردا نمانده است
چیزی به فردا نمانده است دیگر چیزی نمانده بود. بایست منتظر می‌ماند. صبح‌ها زنبیل برمی‌داشت و به پارک می‌رفت. ترکش نمی‌شد؛ زمستان و تابستان کارش همین بود. توی پارک اول روی نیمکت می‌نشست خستگی درکند بعد دست توی زنبیلش می‌کرد، بافتنی نیمه کاره‌اش را درمی‌آورد و شروع می‌کرد به بافتن. فقط هم آستین می‌بافت. می‌بافت و می‌بافت و این تمامی نداشت. پیش از رفتن هم ...
سپیده‌دم ایرانی
سپیده‌دم ایرانی
عشق و بانوی ناتمام
عشق و بانوی ناتمام
کات منطقه ممنوعه
کات منطقه ممنوعه زبان فارسی ...
مشاهده تمام رمان های امیرحسن چهل‌تن
مجموعه‌ها