رمان خارجی

ارواح سرکش

چه نگون بخت است زنی که از بی‌خودی نوباوگی به خود می‌آید و خود را در خانه‌ی مردی می‌یابد که مال و ثروتش را به پای او می‌ریزد و با تمجید و ستایش او را به سوی خود جذب می‌کند، اما نمی‌تواند دلش را با شراره‌ی حیات‌بخش عشق لمس کند و قادر نیست که روح او را از باده‌ی آسمانی که خداوند از دیدگان مرد به دل زن می‌ریزد آکنده سازد.

حیدر شجاعی
دادار
9789648097665
۱۳۸۸
۱۰۴ صفحه
۱۳۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
جبران خلیل جبران
صفحه نویسنده جبران خلیل جبران
۳۷ رمان او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که «کامله» نام داشت. مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام «پیتر»، شش سال بزرگتر از ...
دیگر رمان‌های جبران خلیل جبران
پیامبر و دیوانه (پالتویی)
پیامبر و دیوانه (پالتویی) کتاب پیامبر از روی نود و هفتمین چاپ متن انگلیسی و کتاب دیوانه از روی چاپ متن انگلیسی این اثر به فارسی ترجمه شده است. در ترجمة حاضر سعی شده کیفیت ساده، کهن و گیرایی اصل اثر حفظ شود. پیامبرِ خلیل‌جبران در چهرة «المصطفی» ظاهر می‌شود. وی بر بالای کوه، با مردم ارفالس با سخنان نافذ و شاعرانه دربارة همة ...
نغمه‌ها و موسیقی
نغمه‌ها و موسیقی ای زمین! چه زیبا و شگفت‌آوری! در روشنایی به کمال می‌رسی و در برابر خورشید فروتنی می‌‌کنی. و چون سایه شب بر چهره‌ات افتد زیباتر و زیباتر می‌‌شوی. نغمه‌های صبح تو شنیدنی است و تسبیحات شب هنگام تو هراس‌انگیز است. ای زمین! تو به کمال رسیده‌ای!
ماسه و کف
ماسه و کف این کتاب، گلچینی از عبارات کوتاه و بلند است که به باور نویسنده در ضمیر هر انسانی همانند آن یافت می‌شود. خلیل جبران، همة آنچه را که در دیگر کتاب‌هایش به تفصیل به آنها پرداخته، در ماسه و کف به اختصار بیان کرده است. چنانکه می‌توان این کتاب را فهرست موضوعی آثار جبران نامید که به قلم خودِ وی نگاشته ...
دیوانه و پیشتاز
دیوانه و پیشتاز این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول به نام دیوانه، مجموعه‌ای از سی و پنج داستان و قطعة شاعرانه است و بخش دوم نیز که پیشتاز نام دارد شامل بیست و چهار داستان کوتاه است.
کاغذ سفید التایه
کاغذ سفید التایه صدفی به صدف کناری خود گفت:من احساس درد زیادی در درونم می‌کنم، دردی که سنگین و گرد است. صدف همسایه با رضایت و تکبر گفت:سپاس برای آسمان‌ها و دریاها که من در درونم دردی احساس نمی‌کنم من از درون و بیرون خوب و سالم هستم. خرچنگی که در آن لحظه از آ‌ن‌جا عبور می‌کرد صدای گفت‌وگوی آن دو را شنید...
مشاهده تمام رمان های جبران خلیل جبران
مجموعه‌ها