رمان خارجی

بنونی

(Benoni)

کنوت هامسون، نویسنده نام‌دار نروژی و برنده جایزه نوبل در ادبیات، در این اثر به سراغ ماجرای عاشقانه‌ای پرشور می‌رود، این‌بار، قهرمان اثر جوانی است به نام بنونی، با مایه‌های مادی و معنوی اندک، ولی پشتکار و شهامت کاری بسیار که ناگهان دست‌خوش این جاه‌طلبی می‌شود که به دختر کشیش، فرزند تعمیدی ثروت‌مندترین مالک محل، دل ببازد و خواهان ازدواج با کسی شودکه بر خلاف او تحصیل کرده است و با هنر هم آشنایی دارد. تلاش جوان از سویی و حادثه‌ای نامنتظر ، بخت مساعد را سراغ او می‌فرستد. بنونی به آرزوی خود می‌رسد و به راستی هم دختر محبوبش، رزا به تقاضای او پاسخ مساعد می‌دهد و نامزدی آن 2 اعلام می‌شود، ولی. . .

قاسم صنعوی
گل آذین
9789647703574
۱۳۸۸
۳۲۰ صفحه
۷۷۵ مشاهده
۰ نقل قول
کنوت هامسون
صفحه نویسنده کنوت هامسون
۱۰ رمان Awarded the Nobel Prize in Literature in 1920 "for his monumental work, Growth of the Soil." He insisted that the intricacies of the human mind ought to be the main object of modern literature, to describe the "whisper of the blood, and the pleading of the bone marrow". Hamsun pursued his literary program, debuting in 1890 with the psychological novel Hunger.
دیگر رمان‌های کنوت هامسون
پان
پان پان رمانی توصیفی نیست بلکه غنایی است. ادواردا دختری 20 ساله است که گلان به او دل می‌بازد، عشقی پرشور پدید می‌آید، ولی دختر هم که نسخه بدل مونث گلان است فردی آرام نیست، آنان پیچیدگی‌های خود را دارند و در واقع حکایت بی تو نمی‌توانم و با تو نمی‌توان را بازگو می‌کنند. آن 2 در عین جذب یک‌دیگر به ...
گرسنگی
گرسنگی دست آخر گفتم: ((توی چه فکر هستین، جناب ناخدا. هر کاری به من بدین پشیمون نمی‌شین. نگاه به جثه من نکنین، من دو برابر خودم کار انجام می‌دم و حتی دو بار پشت سر هم می‌تونم نگهبانی بدم، کار برای من عادی‌یه و خسته نمی‌شم.)) یه‌کم از حرف من خندید. اگر از عهده کارها بر نیومدی، می‌تونیم توی انگلیس پیاده‌ت کنیم.))
گرسنه
گرسنه نام این کتاب خود بهترین معرف آن است: جوانی پاکباز و بلندنظر در شهری بزرگ، میان مردمی بی‌اعتنا، سرگردان و با فقر و گرسنگی دست به گریبان است. روزهای متمادی گرسنگی می‌کشد و در جستجوی کار می‌دود، ولی به هر که روی می‌آورد جز بی‌اعتنایی و خشونت چیزی نمی‌بیند. جذبه و لطف کتاب در این است که این داستان، شاید ...
گرسنه
گرسنه دست آخر گفتم: ((توی چه فکر هستین، جناب ناخدا. هر کاری به من بدین پشیمون نمی‌شین. نگاه به جثه من نکنین، من دو برابر خودم کار انجام می‌دم و حتی دو بار پشت سر هم می‌تونم نگهبانی بدم، کار برای من عادی‌یه و خسته نمی‌شم.)) یه‌کم از حرف من خندید. اگر از عهده کارها بر نیومدی، می‌تونیم توی انگلیس پیاده‌ت کنیم.))
زیر ستاره پاییزی
زیر ستاره پاییزی سالیان درازی است که چنین آرامشی نداشته‌ام... وقتی از جاده‌ای که گیاه بر آن می‌روید قدم به جنگل می‌گذارم قلبم بر اثر نوعی شادی که زمینی نیست به لرزه در می‌آید. نقطه‌ای از ساحل شرقی دریای خزر را که زمانی در آن به سر می‌بردم به خاطر می‌آورم. قدم به جنگل گذاشتم، به حدی که اشک به دیدگان آورده‌ام به ...
مشاهده تمام رمان های کنوت هامسون
مجموعه‌ها