رمان خارجی

35 کیلو امیدواری

(95pounds of hope)

گرگوری از مدرسه متنفر است. هر لحظه‌ای که در مدرسه می‌گذرد، برایش شکنجه‌ای واقعی است. تنها روزهای خوب زندگی‌اش وقت‌هایی است که به کارگاه پدربزرگش می‌رود. پدربزرگ لئو در دنیا تنها کسی است که او را درک می‌کند. شاید به همین دلیل است که از گرگوری می‌خواهد سخت‌ترین قدم زندگی‌اش را بردارد...

افق
9789643692728
۱۳۸۸
۸۴ صفحه
۳۶۴۰ مشاهده
۰ نقل قول
آنا گاوالدا
صفحه نویسنده آنا گاوالدا
۲۳ رمان آناگاوالدا نویسنده ی موفق فرانسوی است، که از همان دوران کودکی اش شاهد فرسایش عشق در روابط زناشویی بوده است. دخترک نوجوانی بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند. در نوجوانی کار می کرد کارهایی از قبیل پیشخدمتی، فروشندگی،بازاریابی آزانس املاک،صندقداری و گل آرایی . و همان جا بود که آموخت: ((زندگی را آموختم.دسته گل های کوچک برای همسران و دسته گل های بزرگ برای معشوقه ها...)). در 22 سالگی با یک دامپزشک فرانسوی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند ...
دیگر رمان‌های آنا گاوالدا
گریز دلپذیر
گریز دلپذیر ‹‹گریز دلپذیر››، آخرین اثر گاوالدا، رمانی کم حجم اما بسیار گیرا است. سفر شادمان چهار خواهر و برادر به دنیای کودکی‌شان تا چند ساعتی،زندگی روزمره و رنج‌های خود را فراموش کنند، تا شاید دوباره آن آرامش و دل‌خوشی را که زندگی‌شان در نقش آدم‌های بالغ و بزرگسال از آن‌ها ربوده، بازیابند. ...«چیزی شبیه یک روز مرخصی اضافی حین خدمت، کمی مهلت، ...
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد سنت ژرمین د پرس؟ می‌دانم چه می‌خواهی بگویی: «خدای من، این بازی‌های دست چپی قدیمی شده. فرانوسا ساگان خیلی قبل از تو این کار را کرده بود، عسلم - و خییییییلی هم بهتر! بونژور تریستس را نخوانده‌ای؟» می‌دانم.
گریز دلپذیر
گریز دلپذیر ‹‹گریز دلپذیر››، آخرین اثر گاوالدا، رمانی کم حجم اما بسیار گیرا است. سفر شادمان چهار خواهر و برادر به دنیای کودکی‌شان تا چند ساعتی،زندگی روزمره و رنج‌های خود را فراموش کنند، تا شاید دوباره آن آرامش و دل‌خوشی را که زندگی‌شان در نقش آدم‌های بالغ و بزرگسال از آن‌ها ربوده، بازیابند. ...«چیزی شبیه یک روز مرخصی اضافی حین خدمت، کمی مهلت، ...
کسی که دوستش می‌داشتم
کسی که دوستش می‌داشتم «چی گفتی؟»» «گفتم می‌خواهم بچه‌ها را ببرم. کمی دور باشند برایشان خوب است.» مادر شوهرم پرسید: «ولی کی؟» «حالا.» «حالا؟ می‌خواهی...» «بله بله.» «چه می‌گویی؟ ساعت یازده است! پی یر، تو...» «سوزان، دارم با کلویی حرف می‌زنم. کلویی، گوش کن. می‌خواهم از این‌جا ببرمت. چه می‌گویی؟» چیزی نگفتم. «فکر بدی‌ست؟» «نمی‌دانم.» «برو وسایلت را جمع کن. همین که برگردی می‌رویم.» «نمی‌خواهم به خانه بروم.» «پس نرو. برسیم، همه‌چیز را درست می‌کنیم.» «ولی تو که...»
من او را دوست داشتم
من او را دوست داشتم با صدای: بهناز جعفری. مردی را دوست داری، دارای دو دختر کوچک دوست‌داشتنی هستید، و یک شب سرد زمستانی تو را ترک می‌کند زیرا کس دیگری را دوست دارد. می‌گوید متاسفم! «چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته باشد از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟» مدت زمان: ...
مشاهده تمام رمان های آنا گاوالدا
مجموعه‌ها