مجموعه داستان خارجی

زندگی بهتر (مجموعه 2 داستان) مجموعه داستان

(La vie en mieux)

در این کتاب گاوالدا ما را درگیر دو جوانی می‌کند که خوشبخت نیستند و تصمیم می‌گیرند همه چیز را تغییر دهند. « ماتیلد» و «یان» ترجیح می‌دهند اشتباه کنند تا این که هرگز زندگی نکنند. در طی داستان شخصیت‌ها تردید می‌کنند، می‌‌ایستند و دوباره آغاز می‌کنند و در می‌یابند که زندگی همین است و اگر روزی زندگی طمعش را از دست داد، می‌توان دست را در جیب کرد کیفی روی دوش انداخت و رهسپار ساختن راهی جدید شد. انتظار کشیدن و گفتن «فردا روز دیگری است» را فراموش کنید، نفس عمیقی بکشید و در را محکم پشت سرتان ببندید و ...

قطره
9786001198137
۱۳۹۴
۲۳۴ صفحه
۱۱۰۴ مشاهده
۱۵ نقل قول
آنا گاوالدا
صفحه نویسنده آنا گاوالدا
۲۳ رمان آناگاوالدا نویسنده ی موفق فرانسوی است، که از همان دوران کودکی اش شاهد فرسایش عشق در روابط زناشویی بوده است. دخترک نوجوانی بود که والدینش از یکدیگر جدا شدند. در نوجوانی کار می کرد کارهایی از قبیل پیشخدمتی، فروشندگی،بازاریابی آزانس املاک،صندقداری و گل آرایی . و همان جا بود که آموخت: ((زندگی را آموختم.دسته گل های کوچک برای همسران و دسته گل های بزرگ برای معشوقه ها...)). در 22 سالگی با یک دامپزشک فرانسوی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند ...
دیگر رمان‌های آنا گاوالدا
بازی دوستانه
بازی دوستانه او همیشه خود را به دور از جمعیت نگه می‌داشت... آنجا، به دور از نرده‌ها، دور از دسترس ما، با نگاهی تب‌دار و دست به سینه، حتی بیشتر از دست به سینه، با دست‌های بسته، قفل شده در هم، گویی سردش بود یا دردی در شکم حس می‌کرد. انگار به خودش می‌چسبید تا نیفتد. او با همه ما روبه‌رو می‌شد، ...
کسی که دوستش می‌داشتم
کسی که دوستش می‌داشتم «چی گفتی؟»» «گفتم می‌خواهم بچه‌ها را ببرم. کمی دور باشند برایشان خوب است.» مادر شوهرم پرسید: «ولی کی؟» «حالا.» «حالا؟ می‌خواهی...» «بله بله.» «چه می‌گویی؟ ساعت یازده است! پی یر، تو...» «سوزان، دارم با کلویی حرف می‌زنم. کلویی، گوش کن. می‌خواهم از این‌جا ببرمت. چه می‌گویی؟» چیزی نگفتم. «فکر بدی‌ست؟» «نمی‌دانم.» «برو وسایلت را جمع کن. همین که برگردی می‌رویم.» «نمی‌خواهم به خانه بروم.» «پس نرو. برسیم، همه‌چیز را درست می‌کنیم.» «ولی تو که...»
دلم می‌خواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم
دلم می‌خواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم سه نام، سه داستان و سه جوان امروزی که ترجیح می‌دهند در زندگی اشتباه کنند تا این که اصلا زندگی نکنند. این سه رمان کوتاه، پیش از این در دو کتاب «بیلی» و «زندگی‌های بهتر» از سوی ناشر فرانسوی منتشر شده بود ولی از آن‌جا که هر سه از لحاظ محتوایی و سبک داستانی پیوندهایی دارند، آنا گاوالدا و ناشر ...
پسری با 35 کیلو امید
پسری با 35 کیلو امید مادرم گریه می‌کند و پدرم به من بد و بی‌راه می‌گوید یا برعکس، مادرم به من بد و بی‌راه می‌گوید و پدرم چیزی نمی‌گوید. در چنین شرایطی به آن‌ها چه می‌توانم بگویم؟ هیچ. نمی‌توانم چیزی بگویم چون همین که دهانم را باز کنم همه چیز بدتر می‌شود. آن‌ها مثل طوطی فقط یک جمله را تکرار می‌کنند: درس بخون! درس بخون! ...
دوستش داشتم
دوستش داشتم «چی گفتی؟» «گفتم با خودم می‌برمشان. بهتر است کمی از این‌جا دور باشند..» مادر شوهرم پرسید: «کی؟» «همین حالا» «حالا؟ الان منطقی فکر نمی‌کنی...» «چرا، کاملا منطقی هستم.» «چی می‌گی؟ ساعت نزدیک یازده است! پی‌یر، تو...» «سوزان، روی صحبتم با کلوئه است. گلوئه به من گوش کن. دلم می‌خواد شما را از این‌جا ببرم. موافقی؟» من چیزی نمی‌گویم. «به نظرت ...
مشاهده تمام رمان های آنا گاوالدا
مجموعه‌ها