رمان نوجوان

زیرزمین اژدها

(Les 500 millions de la begum)

به طرف اسطبل رفتند. اسب‌ها در آن‌جا تنها بودند و مثل این بود که نفس‌نفس می‌زدند و شیهه‌های بلند می‌کشیدند. به یکی از میله‌های ساک همیشگی کارل آویخته بود و کتاب حساب او هم در کناری افتاده بود، مارسل متوجه شد که چراغ دستی او هم در سر جایش نیست و این خود دلیل تازه‌ای بود که کارل به درون راهروی معدن رفته است...

دادجو
9789641151654
۱۳۹۰
۱۶۰ صفحه
۱۷۹۴ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
میشل استروگف
میشل استروگف سرخ هم‌رنگ خون است و هم عاشقی. وقتی عشق در میان شعله‌های آتش جنگ زبانه می‌کشد، نفرت و خشونت رنگی دیگر به خود می‌گیرد. میشل استروگف از طنین آواز عشق و مهربانی در هیاهوی حنگی خانمان‌سوز می‌گوید...
20000 فرسنگ زیر دریا
20000 فرسنگ زیر دریا سال 1866 میلادی به دلیل وقوع رویدادی عجیب، برای همیشه در یادها باقی خواهد ماند. دریانوردان سرتاسر جهان، ماه‌های متوالی درباره‌ مشاهده‌ شناور عجیبی خبرهایی را گزارش می‌کردند. هر کدام از آن‌ها چیزی می‌دیدند که سریع‌تر و بزرگ‌تر از هر نوع جانور شناخته‌شده‌ دریایی بود. بعضی وقت‌ها حتی به نظر می‌رسید که این موجود عجیب از خود نور منتشر می‌کند! ...
از زمین تا ماه
از زمین تا ماه ژول ورن، نویسنده فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال 1863 «پنج هفته در بالن» را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیز» و با صحافی متفاوت منتشر کنند؛ کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و ...
دور ماه
دور ماه میشل آرادان گفت: ((مریزاد ناخدا! چنین فکری شایسته مغز من است نه مغز تو! چنین فرضی جدی نمی‌تواند باشد. مگر ما بر اثر تکان شدید گلوله نیمه جان نیفتاده بودیم؟ مگر تو بیهوش نشده بودی و من تو را به هوش نیاوردم؟‌ آیا شانه رئیس باشگاه توپ هنوز از ضربه کلمبیاد خونین نیست؟))
سفر به آفریقا
سفر به آفریقا روز به پایان رسید. شبی مهتابی بود. سکوت رصد کردن را آسان می‌کرد. باز هم علامت و اثری از روشنایی چراغ در تپه ولکریا دیده نشد. سرهنگ اورست و ماتیواتروکس تا صبح چشم از دوربین برنداشتند.
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها