سوء قصد به ذات همایونی
دستی را روی پیشانی خود احساس کرد. خنکی آن دلچسب بود. از ورای تاریکی آن راهروهای پیچاپیچ بازگشت. حالا در حیاط بود و نور مایل خورشید پاییزی همه چیز را درخشان کرده بود... در این دهلیزها چرخیده بود، اما میترسید تا انتهایش رود. نمیدانست چه چیز در انتظار اوست. سیاهی بود، ظلمات قیرگونه و چیزی که نمیخواست نامش را بر ...
بارانهای سبز
بند چکمههایش را جا به جا کرد. به اطراف نگاهی انداخت و گفت: «سه سال... سه سال. شاید هم سی سال یا سی قرن.» پیرمرد پرسید: چه میخواهی؟» «کمی نان.» و با خود گفت، کمی آرامش. هر جا بتوانم خستگی در میکنم هر جا بگذارند میمیرم. پیرمرد در کلبه را بست. با خود گفت، شاید روی همین زمین. همینجا که ...
شب ظلمانی یلدا
رضا جولایی نویسنده نام آشنا و صاحب سبکِ روزگارِ ماست. رمانها و داستانهای او در بیش از سی سال از کارِ نویسندگیاش بیانگر نگاه خاص و منحصر به فردش به تاریخ و روایت در ادبیات ایران بوده است. رمانِ شب ظلمانی یلدا یکی از همین رمانهاست که برای نخستینبار سالِ 1372 منتشر شد. رمانی که نشرچشمه بعدِ تجدیدچاپِ اثرِ درخشانِ ...
1 پرونده کهنه
پنج نفر بودند: یک سرهنگ ستاد، یک سرگرد فراری، یک سروان اخراجی و دو نفر شخصی. دور میزگرد قدیمی با چند صندلی لهستانی و یک چراغ سقفی حبابدار که نور اندکی به اتاق میپاشید. پردهها را کشیده بودند. نمیدانستند که بیرون برف ریزی شروع باریدن کرده. زمستان سختی بود. دایم برف میبارید. همهجا یخ زده بود، حتی شاخههای درختان یخ ...