رمان ایرانی

1 پرونده کهنه

پنج نفر بودند: یک سرهنگ ستاد، یک سرگرد فراری، یک سروان اخراجی و دو نفر شخصی. دور میزگرد قدیمی با چند صندلی لهستانی و یک چراغ سقفی حباب‌دار که نور اندکی به اتاق می‌پاشید. پرده‌ها را کشیده بودند. نمی‌دانستند که بیرون برف ریزی شروع باریدن کرده. زمستان سختی بود. دایم برف می‌بارید. همه‌جا یخ زده بود، حتی شاخه‌های درختان یخ زده بودند و از آن‌ها قندیل‌های بلورین آویزان بود. هر شب چند پرنده یخ می‌زدند و زیر شاخه‌ها می‌افتادند، اما کسی به آن‌ها نگاه نمی‌کرد...

آموت
9786006605715
۱۳۹۵
۳۳۲ صفحه
۱۹۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های رضا جولایی
پاییز 32
پاییز 32 چیزی نگفتم و رفتم. می‌دانستم به من احتیاج دارند. حزب ما کسی را مثل من نداشت. شاخه‌های زیردستم مثل ساعت کار می‌کرد. بهتر از توده‌ای‌ها. بهتر از آن روزبه که برای همه قهرمان شده بود. گیریم او کتاب نوشته بود من نه؛ عوضش در شطرنج از او سر بودم....
نسترن‌های صورتی
نسترن‌های صورتی بیشتر داستان‌های این کتاب، همچون دیگر آثار نویسنده آن، حال و هوایی «قاجاری» دارند و فضای آن دوران را بازسازی می‌کنند، اما چون ژرف‌تر نگریسته شود تصویری از حیات فردی و مناسبات اجتماعی آدم‌ها به چشم می‌خورد که منحصر به این دوران نیست. قصه‌ها گر چه در ظاهر از سیاست و تاریخ متاثرند، در تمهیدی هستند برای مطرح کردن دغدغه‌های ...
سیماب و کیمیای جان
سیماب و کیمیای جان
باران‌های سبز
باران‌های سبز بند چکمه‌هایش را جا به جا کرد. به اطراف نگاهی انداخت و گفت: «سه سال... سه سال. شاید هم سی سال یا سی قرن.» پیرمرد پرسید: چه می‌خواهی؟» «کمی نان.» و با خود گفت، کمی آرامش. هر جا بتوانم خستگی در می‌کنم هر جا بگذارند می‌میرم. پیرمرد در کلبه را بست. با خود گفت، شاید روی همین زمین. همین‌جا که ...
سوء قصد به ذات همایونی
سوء قصد به ذات همایونی دستی را روی پیشانی خود احساس کرد. خنکی آن دلچسب بود. از ورای تاریکی آن راهروهای پیچاپیچ بازگشت. حالا در حیاط بود و نور مایل خورشید پاییزی همه چیز را درخشان کرده بود... در این دهلیزها چرخیده بود، اما می‌ترسید تا انتهایش رود. نمی‌دانست چه چیز در انتظار اوست. سیاهی بود، ظلمات قیرگونه و چیزی که نمی‌خواست نامش را بر ...
مشاهده تمام رمان های رضا جولایی
مجموعه‌ها