رمان ایرانی

چو فردا برآید بلند آفتاب

هر کتابی در صورتی غناهای خود را تقدیم خواننده می‌کند که با دقت خوانده و لابه‌لای سطورش دیده شود، چون ارتباط هرگز کسب شده نیست، بلکه باید به دنبال کسب آن بود، و این تسخیر، داشتن حسن نیت و عشق بسیاری را ایجاب می‌کند! عشق رازی است نهان در حیات انسان‌ها که گاه ارزنده‌ترین انسان‌ها را به قربانی می‌گیرد و از آن‌ها موجودی تازه می‌سازد. انسان تنها یک‌بار، و آن هم روزی که مادرش او را به دنیا می‌آورد، متولد نمی‌شود. بلکه زندگی بارها و بارها انسان را مجبور می‌کند از نو متولد شود.

آسیم
9789644184895
۱۳۹۰
۵۷۶ صفحه
۱۱۰۶ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده شهره وکیلی
۳۴ رمان شهره وکیلی (۱۳۲۵–) نویسنده (رمان‌نویس) ایرانی است. او همچنین آموزگار و مدیر مدرسه نیز بوده‌است. رمان‌های او فروش بالا و چاپ‌های متعدد داشته‌اند. سیمین دانشور از کتاب «شب عروسی من» وی تمجید کرده است[نیازمند منبع]. شهره وکیلی در سال ۱۳۲۵ در تهران (خیابان ژاله) زاده شد. سپس در دبیرستان آزرم دیپلم ادبی گرفت و همان زمان که در کنکور شرکت می‌کرد ازدواج کرد. وکیلی در دانشگاه تربیت معلم حشمتیه پذیرفته شد و زمان دانشجویی در مدرسه نیز تدریس می‌کرد. او تحصیلش ...
دیگر رمان‌های شهره وکیلی
فراتر از معرکه 2 (2 جلدی)
فراتر از معرکه 2 (2 جلدی) ... متین، یک بار دیگر می‌گویم. تو مرد بدی نیستی! این را حاضرم به تمام دنیا بگویم، ولی من از قفس خسته شده‌ام. لطفا دنبالم نگرد. من را پیدا نخواهی کرد. اما من از مدت‌ها پیش همه چیز را سبک و سنگین کرده‌ام و نتیجه گرفته‌ام دست‌کم برای یک مدت، باید مال خودم باشم. فقط مال خودم. می‌خواهم طعم آزادی ...
از فردا زندگی خواهم کرد 2 (2 جلدی)
از فردا زندگی خواهم کرد 2 (2 جلدی) بیش از سه ماه بود که ستار زندگی مرفه و مجللش را در زیباترین نقطه شمیران ترک کرده و به این جزیره دورافتاده آمده بود. و حالا در غروبی شفق‌گون و تشنه، بر عرشه لنج ایستاده بود و به آب و آسمان و آن همه قایق و بلم و لنج چشم دوخته بود. آب چنان آبی بود که می‌شد دست ...
صبر بلند
صبر بلند از پنجره اتاق کارم بخشی از ساختمان شما پیداست. هوا خنکای باران دارد و کمی مه ‌گرفته است. کوه در دوردست‌تر در هوای پیش بارانی، پوسته تیره‌ای آن را پوشانده. هوا در شک میان باریدن و نباریدن، زمین و زمان را به انتظار خود سرگردان کرده، میان طراوت و خشکی، میان آمدن و نیامدن، میان رسیدن و نرسیدن. حالا ایستاده‌ام ...
سفیدبخت
سفیدبخت پشت دستگاه این عدالت‌خانه عدالتی صورت نمی‌گیرد. بنابراین فراز و نشیب‌ها جزو قانون زندگی هستند بدون آن‌که نظمش را بر هم زنند! پس چرا بگذاریم بخشش‌ها با مرگ پیش بیایند!؟ چرا زنده‌ها را نبخشیم!؟
بازی تمام شد
بازی تمام شد «اول باید یک قول به من بدهی.» «چه قولی؟ هر چه بگویی قبول می‌کنم.» «مگی، تا وقتی با هم ازدواج نکرده و مادرت را پیدا نکرده‌ایم، نباید پدرت را در منگنه بگذاری که مسائل پشت پرده را فاش کند. پدرت خیلی شکسته شده. تمام زندگی‌اش پر از حوادث کمر شکن بوده. او به خاطر تو یک عمر زجر کشیده. نباید امروز که ...
مشاهده تمام رمان های شهره وکیلی
مجموعه‌ها