رمان ایرانی

چو فردا برآید بلند آفتاب

هر کتابی در صورتی غناهای خود را تقدیم خواننده می‌کند که با دقت خوانده و لابه‌لای سطورش دیده شود، چون ارتباط هرگز کسب شده نیست، بلکه باید به دنبال کسب آن بود، و این تسخیر، داشتن حسن نیت و عشق بسیاری را ایجاب می‌کند! عشق رازی است نهان در حیات انسان‌ها که گاه ارزنده‌ترین انسان‌ها را به قربانی می‌گیرد و از آن‌ها موجودی تازه می‌سازد. انسان تنها یک‌بار، و آن هم روزی که مادرش او را به دنیا می‌آورد، متولد نمی‌شود. بلکه زندگی بارها و بارها انسان را مجبور می‌کند از نو متولد شود.

آسیم
9789644184895
۱۳۹۰
۵۷۶ صفحه
۱۱۰۶ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده شهره وکیلی
۳۴ رمان شهره وکیلی (۱۳۲۵–) نویسنده (رمان‌نویس) ایرانی است. او همچنین آموزگار و مدیر مدرسه نیز بوده‌است. رمان‌های او فروش بالا و چاپ‌های متعدد داشته‌اند. سیمین دانشور از کتاب «شب عروسی من» وی تمجید کرده است[نیازمند منبع]. شهره وکیلی در سال ۱۳۲۵ در تهران (خیابان ژاله) زاده شد. سپس در دبیرستان آزرم دیپلم ادبی گرفت و همان زمان که در کنکور شرکت می‌کرد ازدواج کرد. وکیلی در دانشگاه تربیت معلم حشمتیه پذیرفته شد و زمان دانشجویی در مدرسه نیز تدریس می‌کرد. او تحصیلش ...
دیگر رمان‌های شهره وکیلی
چه زود دیر شد جلد2(2جلدی)
چه زود دیر شد جلد2(2جلدی) بی‌تا بهت‌زده و از رمق رفته گفت:«اگر بزنم تو چه کار می‌کنی؟» ـ فرار می‌کنم. تو همین را می‌خواهی، نه؟ برق شرربار نگاهش بی‌تا را در جا خشک کرد. با صدایی شکسته گفت: ـ پس تا فریاد نزده‌ام و آبرویت را نبرده‌ام برو. ـ من دوستت دارم. با من این جوری رفتار نکن! بد می‌بینی‌ها! ـ من... من از تو متنفرم. برو گمشو دیوانه‌ احمق!...
بی من مرو 2 (2 جلدی)
بی من مرو 2 (2 جلدی) وقتی فاجعه همانند حریقی مهارناپذیر گسترش می‌یابد، وقتی روند عنان گسیخته گریزنده‌ای همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، آن‌وقت است که زندگی در یک چشم به هم زدن، به نرمی سایه ابری گریزپا از دست می‌رود.
چرا این‌طور شد
چرا این‌طور شد آدم وقتی بی محابا به کسی اعتماد می‌کند، از دو حال خارج نیست، یا آن شخص دوستی می‌شود برای همیشه یا درسی می‌شود برای همیشه زندگی!
صبر بلند
صبر بلند از پنجره اتاق کارم بخشی از ساختمان شما پیداست. هوا خنکای باران دارد و کمی مه ‌گرفته است. کوه در دوردست‌تر در هوای پیش بارانی، پوسته تیره‌ای آن را پوشانده. هوا در شک میان باریدن و نباریدن، زمین و زمان را به انتظار خود سرگردان کرده، میان طراوت و خشکی، میان آمدن و نیامدن، میان رسیدن و نرسیدن. حالا ایستاده‌ام ...
سفیدبخت
سفیدبخت پشت دستگاه این عدالت‌خانه عدالتی صورت نمی‌گیرد. بنابراین فراز و نشیب‌ها جزو قانون زندگی هستند بدون آن‌که نظمش را بر هم زنند! پس چرا بگذاریم بخشش‌ها با مرگ پیش بیایند!؟ چرا زنده‌ها را نبخشیم!؟
مشاهده تمام رمان های شهره وکیلی
مجموعه‌ها