رمان خارجی

شیاطین (جن‌زدگان)

... جن‌زدگان، یا به لفظ صحیح‌تر «شیاطین» داستان ملتی است که موازین اجتماعی را نمی‌شناسد، و بدین ترتیب به جای این که خود را نجات دهد، نابود می‌سازد. شیاطین همیشه در جسم آن قربانی که در آن حلول کرده‌اند باقی نمی‌مانند. خدا بیدار است و روزی خواهد رسید که این انبوه درهم شوریده شیاطین در هم رانده شوند و در جسم خوک‌ها حلول کنند، و خوکان دیوانه‌وار در دریاچه فرو افتند. در کالبد داستایفسکی، انسانی بزرگ‌تر از آن آدم خودپرست ضعیف‌النفس آتشی مزاج مغرور، که نویسندگان شرح حال او تصویر می‌کنند، وجود داشت: در وجود او مردی زندگی می‌کرد که می‌توانست «آلیوشا» را بیافریند، آفریده‌ای که شاید در تمامی رمان‌های جهان، جذاب‌تر و شیرین‌تر و نجیب‌تر و مهربان‌تر از او نیامده باشد. در کالبد داستایوفسکی، انسانی زندگی می‌کرد که می‌توانست «بابا زوسیما» را خلق کند، مردی که شبیه اولیاست.

سروش حبیبی
نیلوفر
9789641154884
۱۳۸۷
۱۰۲۰ صفحه
۹۶۲۷ مشاهده
۴ نقل قول
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
هم‌زاد
هم‌زاد ـ عجب، عجب، آقای عزیز؛ آن وقت درباره رفتار ناشایسته‌تان که به زیان اعتبار دوشیزه‌ای جوان و محترم از خانواده‌ای پاکدامن تمام شد، چه می‌توان گفت. خانواده مورد توجه و بسیار معروفی که شما را غرق در محبت‌هایشان کرده است؟
رنج‌کشیدگان و خوارشدگان
رنج‌کشیدگان و خوارشدگان آن‌وقت عاقبت رمانم از چاپ درآمد. دیرزمانی پیش از درآمدنش غوغایی در دنیای ادبیات به راه انداخت. بلینسکی از خواندن دست‌نوشته‌ام مثل یک کودک در پوست خودش نمی‌گنجید. نه! اگر تا به حال اصلا شاد بوده باشم، شادی‌ام در نخستین لحظه‌های سکرآور موفقیتم نبوده، بل پیش از آن بوده که حتی دست‌نوشته‌ام را برای احدی بخوانم؛ در آن شب‌های درازی ...
قمارباز
قمارباز طبق معمول اول پای کسب و کار در میان آمد. پولینا همین که دید پولی که به او داده‌ام هفتصد گولدن بیشتر نیست، اوقاتش تلخ شد. اوقاتش تلخ شد. به خودش اطمینان داده بود که جواهراتش را در پاریس کم‌کم هم که گرو می‌گذاشتم دو هزار گولدن می‌شد. گفت: صددرصد مقداری پول لازم دارم. باید هم به دستش بیاورم و الا ...
نیه توچکا
نیه توچکا ((با این وصف گوش کن! وقتی من مردم تو بچه‌های مرا دوست خواهی داشت، این طور نیست؟ تو ایشان را مثل بچه خودت دوست خواهی داشت. آخر به یاد بیاور که هم تو را مثل بچه خودم دوست داشته‌ام.)) من بی‌آنکه بدانم چه می‌گویم، در حالی که از فرط هیجان و گریه نفسم بند آمده بود به زحمت گفتم: ((بلی، بلی!))
جوان خام
جوان خام در آن هنگام که من از بیماری برخاسته و ار خانه بیرون آمده بودم، لامبر دو فقره نقش کشیده بود (این را اکنون مسلم می‌دانم). نخستین این بود که از آندریونا سفته‌ای به مبلغ سی‌هزار (روبل) در ازای دادن آن نامه بگیرد و بعد با وی کمک کند و دوتایی شاهزاده را به وحشت بیندازند و او را از تمام ...
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها