رمان خارجی

ساعت‌ها

(The clocks)

شیلا لبخند کم‌جانی زد و رفت نزدیک کاناپه. یکباره ایستاد و عقب رفت. مردی کف اتاق افتاده بود. چشمانش نیمه‌باز و بی‌فروغ بود. لکه قرمزی روی کت خاکستری‌اش دیده می‌شد. شیلا ناخواسته خم شد. دست گذاشت روی گونه‌های مرد. یخ بود. دست‌هایش هم همینطور. دست کشید روی لکه کتش و بعد دستش را با وحشت عقب کشید. در همین موقع صدای در حیاط را شنید... در باز شد و زنی مسن و قد بلند آمد تو... شیلا صدای خفه‌ای از خود بیرون داد. چیزی شبیه به خرخر. زن آمد نزدیک‌تر و با صدای بلند گفت: ـ کسی اینجاست؟... شیلا: ـ من... چیزه... . زن آمد کنارش و صدای شیلا برید. بعد جیغ زد: ـ نه، نه. مواظب باش. لگدش کردی... بیا این طرف... مرده.

هرمس
9789643637293
۱۳۹۰
۳۱۴ صفحه
۲۰۳۴ مشاهده
۰ نقل قول
آگاتا کریستی
صفحه نویسنده آگاتا کریستی
۱۱۳ رمان بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز نوشته‌است، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
دیگر رمان‌های آگاتا کریستی
جنایت‌های میهن‌پرستانه
جنایت‌های میهن‌پرستانه بست و چهار ساعت بعد جپ به پوآرو زنگ زد و با لحن بسیار ناراحت‌کننده گفت: آن حرف‌ها را بینداز دوز! همه را! منظورت چیه، دوست عزیز؟ مورلی خودکشی کرده. ما دلیلش را پیدا کردیم. چی بود؟
قتل خانم مک‌گینتی
قتل خانم مک‌گینتی خانم آلیور در را فشار داد و وارد شد...هیچ‌یک از چراغ‌ها روشن نبودند که به نظر او بی‌توجهی میزبان را می‌رساند ثروتمندان اغلب خیلی مقتصد می شوند... عطر بخصوصی در هال به مشام می‌رسید عطری قوی و گران‌قیمت... وضعیت طوری بود که خانم آلیور فکر کرد نکند خانه ار اشتباهی آمده‌اند... بعد کلید چراغ را پیدا کرد و فشار داد. ...
آن‌ها به بغداد آمدند
آن‌ها به بغداد آمدند سروان کرازبی، خوشحال و با قیافه کسی که چکی را نقد کرده و فهمیده موجودی حسابش کمی بیش از آنچه خودش فکر می‌کرده بوده است، از بانک بیرون آمد. او مردی قد کوتاه، درشت هیکل، با صورت تقریبا سرخ و سبیل کلفت نظامی بود. موقع راه رفتن کمی خودش را می‌گرفت. لباس‌هایش پر زرق و برق بود. از داستان‌های خوب ...
در هتل برترام
در هتل برترام نه تعجب نکردم. اصلا تعجب نداشت. تو این هتل اتفاقات عجیبی می‌افتاد که با هم جور در نمی‌آمد. همه چیز خوب و عالی بود. خوب و عالی که نمی توانست حقیقت داشته باشد. امیدوارم منظورم را بفهمید. به قول اهالی تئاتر، نمایش خیلی خوبی بود. ولی نمایش بود. واقعیت نداشت.
قتل‌های الفبایی قتل در زمین گلف
قتل‌های الفبایی قتل در زمین گلف داستان قتل‌های سریالی است که ماموران پلیس هنوز نتوانسته‌اند قاتل را پیدا کنند و معما سربسته مانده است. ناگزیر دست به دامان گاراگاه مشهور و قهرمان داستان هرکول پوآرو می‌شوند و او که پی به ناتوانی پلیس برده بود از مدت ها قبل خود در پی حل این معما بود اما او هم از حل معما ناتوان است تا اینکه...
مشاهده تمام رمان های آگاتا کریستی
مجموعه‌ها