مادرم 1 سال زودتر از پدرم مرده بود. 1 هفته بعد از اینکه پدرم مرد، من تنها توی خونهش بودم. خونهش در آرکادیا بود و من که نزدیکترین کس او بودم، چند روزی بعد از مرگش، سر راه سانتاآنیتا به سرم افتاد که به خونهش سر بزنم. مراسم کفن و دفن تموم شده بود، برای همین هم هیچکدام از همسایه ها من رو نمیشناختن. رفتم توی آشپزخانه، از شیر یه لیوان آب برای خودم ریختم و خوردم.