۸ رمان
هنری چارلز بوکفسکی شاعر و داستاننویس لوسآنجلسی است. نوشتههای بوکفسکی به شدت تحت تاثیر فضای شهر لوسآنجلس است که در آن زندگی میکرد. او اغلب به عنوان نویسندهٔ تاثیر گذارِ معاصر نام برده میشود، و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفتهاست. نویسندهٔ پرکار، بوکفسکی، هزاران شعر، صدها داستان کوتاه، و ۶ رمان، و بیش از پنجاه کتاب نوشته و به چاپ رساندهاست.بوکفسکی در سال ۱۹۲۰ در شهر آندرناخ آلمان در خانواده «هِنری کارل بوکفسکی» بهدنیا آمد. مادرش «کاترینا فِت»، ...
اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات میزیست
با اتوبوس به بخش خیریه بیمارستان میرفتم و همانطوری هم برمیگشتم. بچههای توی اتوبوس به من خیره میشدند و از مادرهاشان میپرسیدند: «اون آقاهه چشه؟ مامان، چه بلایی سر صورت اون آقاهه اومده؟» و مادرشان هم ساکتشان میکرد، هیشششششش! آن «هیشششششش» از هر توهینی بدتر بود!
موسیقی آب گرم
مادرم 1 سال زودتر از پدرم مرده بود. 1 هفته بعد از اینکه پدرم مرد، من تنها توی خونهش بودم. خونهش در آرکادیا بود و من که نزدیکترین کس او بودم، چند روزی بعد از مرگش، سر راه سانتاآنیتا به سرم افتاد که به خونهش سر بزنم. مراسم کفن و دفن تموم شده بود، برای همین هم هیچکدام از همسایه ...
1000 پیشه
یکهو اتاق پر از نور شد و صدای تلقتلق و غرش آمد. خط ریل قطار درست همسطح پنجره اتاقم بود. مترو هم آنجا ایستاده بود. ردیف چهرههای نیویورکی برگشته بودند و نگاهم میکردند. قطار چند لحظه ایستاد و دوباره راه افتاد. همه جا تاریک بود. دوباره اتاق پر از نور شد. به چهرهها نگاه کردم، این تصویر مثل وهمی از ...
ساندویچ ژامبون
اولین چیزی که یادم میآید، مخفی بودن زیر چیزیست. زیر یک میز. من پایه میز را میدیدم. پای آدمها را، و بخشی از رومیزی را که آویزان بود. آن زیر تاریک بود و من آن زیر بودن را دوست داشتم. به گمانم در آلمان بودیم. و من یک یا دو سال بیشتر نداشتم. سال 1922. من زیر میز حس خوبی ...