رمان خارجی

عزیز دردانه بابا

(Daddys little girl)

الی کاوانا هفت سال داشت که خواهر پانزده ساله‌اش به قتل رسید. سه مظنون وجود داشت، راب وسترفیلد نوزده ساله از خانواده‌ای متشخص و ثروتمند، پاولی استروبل شانزده ساله که هم‌کلاس آندریا و عاشق او بود، و ویل نیبلز چهل ساله و تعمیرکار. الی بابت مرگ خواهرش خود را سرزنش می‌کرد. در اثر شهادت او قاتل راهی زندان شد، اما آیا براستی او قاتل بود؟

لیوسا
9789645634276
۱۳۸۵
۳۲۰ صفحه
۲۱۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
مری هیگینز کلارک
صفحه نویسنده مری هیگینز کلارک
۳۳ رمان مری هیگینز کلارک یکی از چهره‌های مطرح داستان نویسی آمریکا و فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه فورد هام است وی تا کنون سیزده دکتری افتخاری دریافت کرده‌است. کلارک نویسنده ۲۱ اثر پر فروش, به«ملکه تعلیق»مشهور است خانم کلارک در سال ۱۹۶۴ با نوشتن داستانهای کوتاه کار نویسندگی را شروع کرد و پس از فوت شوهر برای تامین معاش ۵ فرزندش روزها به کار در رادیو و شبها به رمان نویسی می‌پرداخت. اولین کتاب او در آرزوی بهشت نام داشت ...
دیگر رمان‌های مری هیگینز کلارک
الان کجایی
الان کجایی ده سال از روزی که کوین مکنزی (مک) ناپدید شده، گذشته است. مک که تازه فارغ‌التحصیل شده و در دانشکده‌ی حقوق دوک ثبت نام کرده بود، یک روز آپارتمانش را ترک کرده و از آن به بعد دیگر هرگز کسی او را ندیده است. مک هر سال در روز مادر به مادرش تلفن می‌زند و هربار به او اطمینان خاطر ...
فرشته‌ی گمشده و داستان‌های دیگر
فرشته‌ی گمشده و داستان‌های دیگر
شبی بس طولانی
شبی بس طولانی در حالی که نیویورک غرق در نور، آماده‌ برگزاری جشن کریسمس می‌شود، زنی نوزاد خود را مقابل کلیسایی رها کرده و در تاریکی شب منتظر برخورد کشیش کلیسا با کودک است. در داخل کلیسا تبهکاری منتظر خروج آخرین کشیش است تا اشیاء گرانقیمت کلیسا را تصاحب کند، اما در اثر هجوم پلیس او وادار به عقب نشینی می‌شود. هیچ‌کس متوجه نمی‌شود ...
این آهنگ را قبلا هم شنیده‌ام
این آهنگ را قبلا هم شنیده‌ام صدای 2 نفر را که با هم صحبت می‌کردند، شنیدم؛ صداها متعلق به 1 زن و مرد جوان بود. با هم بگومگو می‌‌کردند ولی با صدای آرام. جر و بحث درباره پول بود. درست همان موضوعی که مادربزرگم همیشه درباره‌اش با پدرم جر و بحث می‌کرد. مادربزرگ همیشه پدر را سرزنش می‌کرد که پولش را برای هیچ و پوچ بر ...
شب هنگام زمان من است
شب هنگام زمان من است تعریف جغد همیشه به او احساسی خوشایند می‌داد؛ پرنده‌ی شب، شکارچی شب، با چنگالهایی تیز و پرهایی نرم که هنگام پرواز هیچ صدایی ایجاد نمی‌کرد. تمثیلی مناسب برای فردی با عادتهای شبانه. او بعد از انتخاب شکارش، با خود می‌گفت: “من جغدم و شب هنگام زمان من است.“ دانشجویان فرهنگستان استون کرافت، در بیستمین گردهمایی فارغ‌التحصیلی شرکت می‌کنند تا این مراسم ...
مشاهده تمام رمان های مری هیگینز کلارک
مجموعه‌ها