مجموعه داستان خارجی

همه باید زندگی کنند (مجموعه داستان‌های فرانسوی)

در این بعدازظهر درخشان، این اشیاء دراز زیبا و سبز، که به چشم می‌خورند چیستند؟ از دور گمان می‌کنیم که دارای بازوانی درازند ولی این بازوها چیزی جز پارو نیستند و اشیاء سبز رنگ نیز در حقیقت دو قایق مسابقه‌اند که آرام با دست موج‌های مارن بالا و پایین می‌روند.

قاسم صنعوی
لحن نو
9786009000463
۱۳۸۷
۳۶۸ صفحه
۷۸۶ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
چون عاشق نفرت از منی 1 (افسانه‌های پریان)
چون عاشق نفرت از منی 1 (افسانه‌های پریان) نجات دنیا را بگذارید بماند برای قهرمانان... آخر اشرار چیزی نمی‌خواهند جز حکمرانی بر جهان. سیزده نفر از نویسندگان مطرح و مشهور دنیا گرد هم آمده‌اند و با سیزده نفر از چهره‌های محبوب یوتیوب که راجع‌به کتاب ویدیو می‌گذارند، گروهی تشکیل داده‌اند. هدف‌شان این بوده که داستان‌های معروف را از منظر شخصیت‌های شرور ماجرا تعریف کنند. شخصیت‌های شروری که مردم اغلب ...
بهترین داستان‌های جهان 2 (قرن 19 و 20 دوران طلایی) مجموعه داستان
بهترین داستان‌های جهان 2 (قرن 19 و 20 دوران طلایی) مجموعه داستان در اواخر قرن نوزدهم داستان کوتاه به صورت نوع ادبی مهمی درآمد و بخش با اهمیت صدها مجله‌ای شمرده می‌شد که در اروپا و آمریکای شمالی انتشار می‌یافت. این مجله‌ها منحصرا به چاپ داستان کوتاه و سریال‌های رمانتیک‌گونه و غیرواقعی که همه انباشته از ماجراجویی، شور و هیجان وصف‌ناپذیر، زنان زیبا و مردان آرمانی بود، می‌پرداختند...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
خانه رو‌به‌رویی
خانه رو‌به‌رویی جوکی وقتی از پنجره‌اش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه رو‌به‌رویی آن طرف خیابان را زن بی‌حیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها می‌آمدند و در خانه را می‌زدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان می‌شد. گاهی روی ایوان خانه‌‌اش لم می‌دادند، سیگار می‌کشیدند، توتون می‌جویدند و توی گنداب‌ رو تف می‌انداختند. هر فسق ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها