زیبایی او دیگر برایم دشمن قسمخوردهای نبود که بر تمام زندگیام سایه میانداخت. در قدرتی که حضور او در جمع ایجاد میکرد سادهدلانه خودم را سهیم میدانستم. شده بودم رفیق آن مرد خوشقیافه. نوچهای که دروازه برقراری ارتباط با شهسوار افسانههاست. سانچو پانزهای شکم گندهای که برده زیبایی و وقار اربابش شده.