رمان ایرانی

سامانچی قیزی (دختر کاه فروش)

آنها تو را می‌کشند سارا، آنها تو را می‌کشند. همان‌طور که پدرت را کشتند مادرت را کشتند و شوهرت را. روزی خواهد رسید سارا که آرزو خواهی کرد‌ ای کاش به اینجا به این شهر و سرزمین ارومی نیامده بودی همان‌طور که پدرت آرزو می‌کرد. نسترن خاتون می‌گفت و می‌گریست و صدای گرفته و غمبارش در فضای تیره و مرطوب انبار انعکاس می‌یافت.

9789643213442
۱۳۹۱
۲۵۶ صفحه
۱۷۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های اسماعیل یوردشاهیان
مسافر باغ سیب
مسافر باغ سیب
نجوای ناتمام ادل
نجوای ناتمام ادل نجوای ناتمام ادل تلفظ عشق است در برابر ترور. نادر جوان ایرانی است که زنش در سالن موسیقی باتاکلان پاریس در حمله تروریست‌ها کشته شده. در قطار هنگام سفر که نوعی گذار زندگی است، گذشته و کشته شدن زن و فرزندش را مرور می‌کند. ادل زنی جوان، زیبا و هنرمندی است که مدافع حقوق بشر به خصوص پناهنده‌ها و مهاجران ...
دلباختگان بی‌نام شهر من
دلباختگان بی‌نام شهر من یادت باشه، هرکس در این دنیا نقش خودش رو بازی می‌کنه. حتی مرده‌ها هم نقش خودشون رو بازی می‌کنن، تا لحظه آخر خاکسپاری. بعد از آن نام‌شون و سنگ قبرشون نقش اونا رو در غیاب‌شون به عهده می‌گیره. پس هر چه و هر که می‌خوای باشی باش، اما نقش خودت رو درست بازی کن.
شکار آهوان به شامگاه
شکار آهوان به شامگاه امیرخان نمی‌دانست چرا آن همه تشویش داشت، او از آن جمع نگران بود، از آن جمع دگراندیش، شاید وجود آن‌ها یک ضرورت بود و شاید نیاز جامعه و شاید هم تمام جوان‌ها آن‌گونه بودند و او نمی‌توانست درست آن‌ها را درک کند. اما تشویش درون او را می‌کاوید و آزرده‌اش می‌کرد.
مشاهده تمام رمان های اسماعیل یوردشاهیان
مجموعه‌ها