مجموعه داستان خارجی

آخرین سرنخ

کتاب حاضر گزیده‌ای است از داستان‌های کوتاه با موضوع پلیسی و جنایی که همگی واقعی بوده و به عنوان برترین آثار در این سبک معرفی و به 25 زبان در کشورهای مختلف منتشر شده است. این ماجراها علاوه بر جذابیت و هیجان، دارای نکات و تجربیاتی اثرگذار هستند که از میان صدها داستان از نویسندگان مختلف، گزیده و در یک کتاب منتشر شده‌اند.

الگا کیایی
شادان
9789642919437
۱۳۹۱
۲۹۶ صفحه
۹۹۶ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
مرگ دنتون و داستان‌های دیگر
مرگ دنتون و داستان‌های دیگر خب دیگر، کارمان با خبر بد تمام شد. رخ به رخ آن ایستادیم و بلایی سرمان نیامد. نه آسیبی دیده‌ایم و نه خونی از بدنمان می‌آید. دچار سوختگی هم نشده‌ایم. کفش‌هایمان هنوز صاحب دارند. آفتاب می‌تابد، پرندگان می‌خوانند و دلیلی ندارد که خوش و خرم نباشیم. خبرهای بد ـ انفجارها، نشتی نفت، نسل‌کشی، قحطی و موارد دیگر ـ بیشتر اوقات ...
40 طوطی
40 طوطی این کتاب تنها کار مشترک زنده‌یاد جلال آل قلم «جلال آل احمد» و بزرگ بانوی اهل قلم «سیمین دانشور» است که عمرش دراز باد... تحریر و ترجمه‌ی این کتاب نمونه‌ای است از قصه‌ای کهن که در سرزمین پر راز و رمز هندوستان می‌گذرد. برگردان این داستان عمیق و عتیق با نثری هنرمندانه انجام گرفته است.
تو تویی 1
تو تویی 1 زندگی زیباتر از اون چیزیست که ما می‌پنداریم حتی در بدترین شرایط. فقط کافیست به خاطر داشته باشیم که: درست نگاه کنیم، درست فکر کنیم. درست تصمیم بگیریم و هرگز فراموش نکنیم که خدا بزرگ است و ناظر اعمال ماست. پس: هر چه بودی، بودی. حالا اونی باش که خداوند می‌خواد، یعنی خاص و بهترین باش.
قرار بازی (داستان‌هایی از زنان نویسنده غربی) مجموعه داستان
قرار بازی (داستان‌هایی از زنان نویسنده غربی) مجموعه داستان ... فران به آشپزخانه رفت. لیز کمی به سوی پنجره متمایل شد و نگاهی به اطراف انداخت. آپارتمان رو به غرب بود. گرچه از ارتفاع نگاه می کرد، اما در مورد جهت دیدش مطمئن بود. هنوز عادت به دیدن چنین منظره‌هایی از آن ارتفاع را نداشت و این که به راحتی شاهد زندگی دیگران باشد...
سگی که می‌خواست خورشید باشد (به همراه 13 قصه دیگر از مردم آسیا)
سگی که می‌خواست خورشید باشد (به همراه 13 قصه دیگر از مردم آسیا) روزی بود و روزگاری. مرد جوانی بود که با مادر پیرش توی دهی زندگی می‌کرد. با این که این مادر و فرزند از طایفه برهمن‌ها بودند،‌ از مال دنیا چندان بهره‌ای نداشتند. دار و ندارشان فقط یک کلبه کوچک بود و یک وجب زمین که تویش سبزی می‌کاشتند. بزرگ‌ترین آرزوی مادر این بود که پسرش زن بگیرد. سن و سالش ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها