بیاختیار سرم را به سینهاش تکیه دادم از احساس خوب امنیت و آرامش پر شدم هر دو دستش را روی گونههایم گذاشت و سرم را بلند کرد چند لحظه به چشمانم خیره شد بعد در حالی که محبت نگاهش وجودم را به آتش کشیده بود، با نوک انگشت آن چند قطره اشک را از روی گونههایم پاک کرد.