روز به پایان رسید. شبی مهتابی بود. سکوت رصد کردن را آسان میکرد. باز هم علامت و اثری از روشنایی چراغ در تپه ولکریا دیده نشد. سرهنگ اورست و ماتیواتروکس تا صبح چشم از دوربین برنداشتند.
۴۶ رمان
ژول گابریل ورن نویسنده و آیندهنگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت.
او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستانهای خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبانهای دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
زیرزمین اژدها
به طرف اسطبل رفتند. اسبها در آنجا تنها بودند و مثل این بود که نفسنفس میزدند و شیهههای بلند میکشیدند. به یکی از میلههای ساک همیشگی کارل آویخته بود و کتاب حساب او هم در کناری افتاده بود، مارسل متوجه شد که چراغ دستی او هم در سر جایش نیست و این خود دلیل تازهای بود که کارل به درون ...
میشل استروگف
سرخ همرنگ خون است و هم عاشقی. وقتی عشق در میان شعلههای آتش جنگ زبانه میکشد، نفرت و خشونت رنگی دیگر به خود میگیرد. میشل استروگف از طنین آواز عشق و مهربانی در هیاهوی حنگی خانمانسوز میگوید...
5 هفته در بالن
روز یکشنبه و ساعت شش صبح با طلوع خورشید، ابرها پراکنده شدند و با نمایان شدن افق، نسیم ملایم و روحبخشی همراه با پرتو زیبای خورشید بر آسمان نشست. زمین زیبای آفریقا که اکنون با باران شب خیس و تازه شده بود زیر پای مسافران پدیدار شد. به نظر میرسید که بالون در میان ابرها و جریانهای مخالف فقط دور ...
شهر پولاد
شب که میرسید نوار روز بالا میرفت تا جای خود را به نوار شب بسپارد. ولی پسر او در بارکش جای نمیگرفت. بلکه به اصطبل میرفت، بلرـ آتول غزیزش را به سرعت باز مییافت، شامش را که مقداری جو سیاه بود به اضافه جیره علفش میداد، سپس به نوبه خود مختصر شام سردش را که از بالا برایش به ...
شهر شناور
ژول ورن پس از سفر دریایی هیجانانگیز با یک کشتی غولآسا، به فکر نوشتن این رمان افتاد؛ رمانی درباره گریت ایسترن، که فقط یک کشتی بزرگ نیست بلکه جهانی کوچک و شهری شناور است که بینندهاش را مبهوت میکند.