رمان خارجی - فرانسه

کلودیوس بومبارناک

(Clauduis Bombarnac)

پدیده حیرت‌انگیزی است! دنبال دستگاهی می‌گردید که خیلی سریع، روشنایی یا گرما تولید کند؟ ساده‌تر از این نمی‌شود: کافی است سوراخی در زمین حفر کنید، گاز از آن خارج خواهد شد و... فقط باید روشنش کنید. دستگاه گاز طبیعی که هر کسی از عهده پرداخت هزینه‌اش برآید.

خوارزمی
9789644871573
۱۳۹۶
۳۲۸ صفحه
۴۱۴ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
بازگشت از ماه
بازگشت از ماه اگر مشکلی باشد، امری غیرممکن نخواهد بود، چون آمریکایی‌ها خیلی جسور و با شهامت هستند و همه کار از آن‌ها برمی‌آید. همه مطمئن بودند روزی این اقدام بزرگ عملی خواهد شد و انسان می‌تواند با اطمینان تمام در روی کره ماه و دیگر سیارات آسمانی قدم بگذارد.
سفر به آفریقا
سفر به آفریقا روز به پایان رسید. شبی مهتابی بود. سکوت رصد کردن را آسان می‌کرد. باز هم علامت و اثری از روشنایی چراغ در تپه ولکریا دیده نشد. سرهنگ اورست و ماتیواتروکس تا صبح چشم از دوربین برنداشتند.
مسافرت به مرکز زمین
مسافرت به مرکز زمین داستان مسافرت به مرکز زمین از آثار شیرین و خواندنی ژول ورن، نویسنده نامدار فرانسوی، است. در این داستان خواننده با دانشمند پژوهنده و سخت‌کوشی به نام «پروفسور لیدنبروک» آشنا می‌شود. لیدنبروک برحسب تصادف، ضمن مطالعه، نامه‌ای می‌یابد که در آن راه دست ‌یافتن به مرکز زمین نموده شده است. او، که حقیقت‌جوی ناشکیبایی است، بی‌درنگ بار سفر می‌بندد و ...
شهر پولاد
شهر پولاد شب که می‌رسید نوار روز بالا می‌رفت تا جای خود را به نوار شب بسپارد. ولی پسر او در بارکش جای نمی‌گرفت. بلکه به اصطبل می‌رفت، بلرـ آتول غزیزش را به سرعت باز می‌یافت، شامش را که مقداری جو سیاه بود به اضافه جیره علفش می‌داد، سپس به نوبه خود مختصر شام سردش را که از بالا برایش به ...
جزیره در آتش
جزیره در آتش پس از دستگیری هانری دالبر و بستن دست او، استارکوف یا همان اسکارتیف، دزد دریایی معروف، به نزدیک او رفت و گفت: بگذار یک راز را به اطلاعت برسانم. هانری ساکت ماند و استارکوف ادامه داد: وقتی برده‌ها، سوار کشتی می‌شدند، من از طریق اسکویلو دستور دادم عده‌یی از راهزنان هم همراه آنان سوار کشتی شوند. چون تازه آنجا بود که ...
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها