رمان نوجوان

20 هزار فرسنگ زیر...

(Vingt mille lieues sous les mers)

داستان بیست هزار فرسنگ زیر دریاها یکی از آثار مشهور ژول‌ورن، نویسنده فرانسوی، است که مبتکر داستان‌های عملی - تخیلی و پیشگو و الهام‌بخش بسیاری از اختراعات و اکتشافات شگف‌انگیز قرن بیستم است. قهرمان این داستان، زیر دریایی‌ای اختراع کرده است که با نیرویی شگرف و مرموز در ژرفای اقیانوس‌ها حرکت می‌کند و استحکام و نیرومندی آن‌چنان است که می‌تواند به آسانی کشتی‌های جنگی را در هم شکند. ژول‌ورن با این زیردریایی شما را به اعماق اقیانوس‌ها می‌برد و ناخدایی دانشمند و استادی طبیعیدان شما را همه جا راهنمایی کرده، و عجایب زندگی جانوران و گیاهان درون دریاها آشنا می‌سازد.

9789644456572
۱۳۹۲
۷۵۸ صفحه
۴۳۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
سفر به مرکز زمین
سفر به مرکز زمین ژول ورن در سومین اثر بزرگ علمی تخیلی خود به شرح چگونگی کشف و شناسایی تونلی مخفی می‌پردازد که از طریق آتشفشان به مرکز زمین راه می‌یابد. راهنمای این سفر اکتشافی تخیلی یک دانشمند مضحک و غریب است که همراه فرزندخوانده‌اش و یک بلد راه ایسلندی عازم سفر می‌شود.
شهر شناور
شهر شناور ژول ورن پس از سفر دریایی هیجان‌انگیز با یک کشتی غول‌آسا، به فکر نوشتن این رمان افتاد؛ رمانی درباره گریت ایسترن، که فقط یک کشتی بزرگ نیست بلکه جهانی کوچک و شهری شناور است که بیننده‌اش را مبهوت می‌کند.
جزیره اسرارآمیز
جزیره اسرارآمیز پس از عبور از پیچ و خم‌های فراوان و پرتگاه‌های وحشتناک، هوا کم‌کم تاریک می‌شد. در راه به شکارهای گوناگونی برخورد می‌کردند ولی آن‌ها به تندی می‌گریختند. سایروس اسمیت و همراهانش هفت ساعت راهپیمایی کرده بودند تا به اولین پدیده‌های آتش‌فشانی برخورد کردند. در آنجا آتشی تهیه کرده، شام مختصری صرف کردند. مهندس و هاربرت تصمیم گرفتند دوشادوش یکدیگر بقیه ...
دور ماه
دور ماه میشل آرادان گفت: ((مریزاد ناخدا! چنین فکری شایسته مغز من است نه مغز تو! چنین فرضی جدی نمی‌تواند باشد. مگر ما بر اثر تکان شدید گلوله نیمه جان نیفتاده بودیم؟ مگر تو بیهوش نشده بودی و من تو را به هوش نیاوردم؟‌ آیا شانه رئیس باشگاه توپ هنوز از ضربه کلمبیاد خونین نیست؟))
میشل استروگف
میشل استروگف «اعلیحضرت، یک تلگراف جدید رسیده.» «از کجا؟» «از تومسک.» «از تومسک به بعد خط تلگراف قطع شده؟» «بله، از دیروز قطع شده.» «ژنرال، هر یک ساعت، به تومسک تلگراف بفرستید، و مرا در جریان قرار دهید.» ژنرال کیسف جواب داد: «چشم، اعلیحضرت.» این گفتگو در ساعت دو صبح رخ داد، درست در لحظه‌ای که جشنی که در کاخ نو در ...
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها