رمان ایرانی

دندان گرگ

«به تو چه زنیکه من کیم؟ شماره تلفنو بده وگرنه میام در خونه‌ات به زور ازت می‌گیرم.» من هم خوب جلوش در اومدم و گفتم:«هیچ غلطی نمی‌تونی بکنی، هر کاری می‌خوای بکن. منو می‌ترسونی مردیکه.»

مجال
9789642718115
۱۳۹۱
۲۰۸ صفحه
۱۹۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
صفحه نویسنده جمال میرصادقی
۱۹ رمان جمال میرصادقی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. فارغ التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. جمال میرصادقی مشاغل گوناگونی داشته‌است. کارگری، معلمی، کتابدار دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسوول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران. در دوره دراز کار نویسندگی، داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و نه رمان نوشته‌است که برخی از آن‌ها به زبان‌های آلمانی ، انگلیسی ...
دیگر رمان‌های جمال میرصادقی
مادر عشق و دیگر هیچ
مادر عشق و دیگر هیچ «بارون گرفت، چه بارونی، جر و جر. خواستن یه جا پیدا کنن که بارون بهشون نخوره. این‌ور می‌رفتن، اون‌ور می‌رفتن، دنبال یه جا می‌گشتن. یه هو یه صدایی اومد: آهای ماه پری، آهای خورشید پری... برگشتن دیدن یه سنگ کوچولو دل تاریک‌شو واسه اون‌ها وا کرده، بیاین تو این‌جا بارون نخورین. ماه پری و خورشید پری دست همو گرفتن و ...
2 چراغ آبی روشن
2 چراغ آبی روشن دلم گرفته بود. یاد روزهای دانشکده افتادم. چه روزهایی، پر از شور، پر از آرزو. اگر تو را یک روز نمی‌دیدم، چیزی را گم کرده بودم. گیج گیجی می‌خوردم و دنبالش می‌گشتم. آن روزها تکرار می‌شود؟ به خودم می‌گویم تکرار می‌شود، تکرار می‌شود. دارم به خودم وعده می‌دهم؟ دارم از تو دور می‌شوم؟ خواب‌هایم از تو خالی شده. کجا دارم ...
پشه‌ها
پشه‌ها این کتاب مجموعه‌ای از یازده داستان کوتاه با عناوینِ پشه‌ها، پهلوان، سیدکاظم چه خبر، قتل نفس، داشتم فریاد می‌زدم، اتاق روبرو، در میدان، میله‌ها، رتیل، مثل یک پرندة غریب و اشاره است. پشه‌ها داستان حملة پشه‌های عجیبی به شهر است که در دسته‌های چند هزارتایی به باغ‌ها حمله می‌کنند و گل‌ها را می‌خورند، برگ‌ها را می‌جوند و هرچه سبزه و ...
شب زمستان
شب زمستان از صدای های‌هوی درخت‌ها بیدار شد. پشت پنجره تاریکی عمیق‌تر شده بود و باد درخت‌ها را به هم می‌کوبید و شیشه پنجره را به صدا درمی‌آورد. ماشینی از زیر پنجره گذشت. دری به هم خورد. صدای گریه بچه همسایه بلند شد. صدای ماشین دور رفت. گریه بچه برید. دوباره های و هوی درخت‌ها بلند شد. آسمان برق زد. روشنی روی ...
دختری با ریسمان نقره‌ای
دختری با ریسمان نقره‌ای
مشاهده تمام رمان های جمال میرصادقی
مجموعه‌ها