رمان ایرانی

سایه‌های بلند

سایه که بر سرمان فرود می‌آید، بی‌اختیار بر می‌گردیم تا صاحب‌اش را بیابیم و همان لحظه چیزی در ذهن‌مان نقش می‌بندد. گاه صاحب سایه را کوچک‌تر از آنچه هست گمان کرده‌ایم و گاه بزرگ‌ترش پنداشته‌ایم. سایه‌ةایی هم هست که همشه سایه‌اند و هر چه هست، سایه‌های بلندی بر سرمان افتاده است.

روزنه
9789643344238
۱۳۹۱
۴۸۰ صفحه
۴۴۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های شهریار عباسی
موسم آشفتگی
موسم آشفتگی
هتل گمو
هتل گمو کلاشینکف‌ها را روی دوشمان می‌اندازیم و کلاه‌های کاموایی را تا روی گردن پایین می‌آوریم. حالا فقط چشم‌هایمان بیرون است. وقتی راه می‌رویم، چکمه‌هایمان تا نصفه داخل برف می‌رود. از کنار واحدها و گردان‌ها که رد می‌شویم اسم شب را می‌گوییم. این رمان حاصل تجارب نویسنده در جبهه‌های جنگ عراق با ایران است. شهریار عباسی، نویسنده رمان حاضر، درسال 1349 در خرم‌آباد به ...
بازیگوش
بازیگوش کسی باور نمی‌کرد مهری خودش را توی آب انداخته باشد، همه می‌گفتند مهری را آب برده. مهری در نظر مردم زن محکم و بااراده‌ای بود که دستش شفا بود و حرف‌هایش همه را آرام می‌کرد. برای همین ترجیح دادند مرگش جوری باشد که به خاطره‌ی او لطمه نزند. حالا برای علی همه چیز شبیه خواب است. کودکی و نوجوانی‌اش به ...
دختر لوتی
دختر لوتی زندگی هر کس روزهایی دارد که برایش فراموش نشدنی است. چنین روزهایی ممکن است برای دیگران آن‌قدر مهم نباشد که برای خودمان اهمیت دارد. گاهی هم اتفاقی در زندگی ما هست که ممکن است برای دیگران جذاب و شنیدنی باشد. دست‌کم نشانه‌ای در برخی اتفاق‌ها هست که ما را به دیگری پیوند می‌دهد. شاید علاقه انسان‌ها به خواندن سرگذشت دیگران ...
مشاهده تمام رمان های شهریار عباسی
مجموعه‌ها