رمان ایرانی

دختر لوتی

زندگی هر کس روزهایی دارد که برایش فراموش نشدنی است. چنین روزهایی ممکن است برای دیگران آن‌قدر مهم نباشد که برای خودمان اهمیت دارد. گاهی هم اتفاقی در زندگی ما هست که ممکن است برای دیگران جذاب و شنیدنی باشد. دست‌کم نشانه‌ای در برخی اتفاق‌ها هست که ما را به دیگری پیوند می‌دهد. شاید علاقه انسان‌ها به خواندن سرگذشت دیگران برای یافتن پیوندی با آن‌ها یا پیدا کردن گم‌شده‌ای از خویش است. گویی همه ما گم شده‌ای داریم و می‌خواهیم پیدایش کنیم.

مروارید
9789641913252
۱۳۹۳
۱۴۰ صفحه
۳۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های شهریار عباسی
موسم آشفتگی
موسم آشفتگی
هتل گمو
هتل گمو کلاشینکف‌ها را روی دوشمان می‌اندازیم و کلاه‌های کاموایی را تا روی گردن پایین می‌آوریم. حالا فقط چشم‌هایمان بیرون است. وقتی راه می‌رویم، چکمه‌هایمان تا نصفه داخل برف می‌رود. از کنار واحدها و گردان‌ها که رد می‌شویم اسم شب را می‌گوییم. این رمان حاصل تجارب نویسنده در جبهه‌های جنگ عراق با ایران است. شهریار عباسی، نویسنده رمان حاضر، درسال 1349 در خرم‌آباد به ...
سایه‌های بلند
سایه‌های بلند سایه که بر سرمان فرود می‌آید، بی‌اختیار بر می‌گردیم تا صاحب‌اش را بیابیم و همان لحظه چیزی در ذهن‌مان نقش می‌بندد. گاه صاحب سایه را کوچک‌تر از آنچه هست گمان کرده‌ایم و گاه بزرگ‌ترش پنداشته‌ایم. سایه‌ةایی هم هست که همشه سایه‌اند و هر چه هست، سایه‌های بلندی بر سرمان افتاده است.
زنی پنهان در میان واژه‌ها
زنی پنهان در میان واژه‌ها ـ قسمت جالب سرگذشت از همینجا شروع می‌شه. حق با او بود. داستان جالبش باید با یک اتفاق جالب شروع می‌شد. ـ گفتید اسم کتاب چی بود؟ با شنیدن این حرف، دانه‌های عرق روی پیشانی‌اش نشست و رنگ از صورتش پرید. یک آن، از پرسشم پشیمان شدم. خواستم بحث دیگری را پیش بکشم که به قفسه کتاب‌ها تکیه داد و با صدای ضعیفی ...
مشاهده تمام رمان های شهریار عباسی
مجموعه‌ها