رمان خارجی

رویای سپید (آهنگ آخر دنیا 3) 3 جلدی

(Stand)

یک بیماری ویروسی، ساخته دسته بشر، دامنگیر انسان‌ها می‌شود. این بیماری کشنده که شباهت بسیاری به آنفولانزا و ذات‌الریه دارد، به شکل وحشتناکی انسان‌ها و حتی بعضی از حیوانات را از پا درمی‌آورد و فقط عده کمی از آن جان سالم به در می‌برند. بازماندگان، بر اساس خوابی مشترک که مسیر آینده را نشان‌شان می‌دهد، به دنبال انسان‌های زنده دیگر، سفر آغاز می‌کنند. مرد تاریکی که تجسم شیطان است و از جهنم پا به زمین گذاشته است، بازماندگان را زیر نظر دارد...

ندا شادنظر
9786001196225
۱۳۹۲
۳۳۴ صفحه
۱۰۹۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
استفن کینگ
صفحه نویسنده استفن کینگ
۲۶ رمان استیون ادوین کینگ نویسنده آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در گونه‌های وحشت و خیال‌پردازی است.
دیگر رمان‌های استفن کینگ
مسیر سبز
مسیر سبز تک‌تک ما آدم‌ها مرگی را بدهکاریم، هیچ استثنایی وجود ندارد. من از این موضوع آگاهم. اما، خداوندا، گاهی اوقات مسیر سبز بسیار بسیار طولانی است.
تاریکی مطلق (3 داستان کوتاه)
تاریکی مطلق (3 داستان کوتاه) در داستان تاریک و جذاب معامله منصفانه کینگ خواننده را با استریتر ـ مردی مبتلا به سرطان ـ آشنا می‌سازد. او که برای افزایش طول عمرش حاضر است دست به هر کاری بزند، معامله‌ای عجیب با فروشنده دوره‌گردی انجام می‌دهد، فروشنده‌ای که کارش افزایش و تمدید چیزها است. اما برای هر معامله، قیمتی گزاف باید پرداخت. در داستان یک ازدواج ...
7 تیرکش (برج تاریک 2)
7 تیرکش (برج تاریک 2) این کتاب، دومین جلد از مجموعه کتاب 7 جلدی برج تاریک است. جلد سوم، سرزمین متروک، جزئیات نیمی از جست و جوی رولند، ادی و سوزانا در راه رسیدن به برج تاریک را شرح می‌دهد. جلد دوم این مجموعه که طولانی‌تر از جلد اول است، سوالات بدون پاسخ بسیاری را مطرح می‌کند و اوج داستان در جلدهای بعدی رخ می‌دهد. اما ...
مردی با کت و شلوار مشکی
مردی با کت و شلوار مشکی شاید در آینده کسی دست‌نوشته‌هایم را پیدا کند و آن‌ها را بخواند. به عقیده من احتمال آن خیلی زیاد است، چون آدم‌ها تمایل دارند بعد از مرگ همنوع خود از اسرار زندگی و مرگ او سر در بیاورند. بله، از همین رو مطمئنا روزی خاطراتم را خواهند خواند... ولی آیا کسی داستانم را باور خواهد کرد؟! نه... تقریبا مطمئنم که هیچ‌کس ...
داستان‌های پراکنده
داستان‌های پراکنده برنت گلوله‌ها را روی ریل سمت چپ ردیف کرد... کنار ریل به صف شدیم. گلوله‌ها جلو چشم‌های مصمم‌مان می‌درخشیدند. جان اولین کسی بود که صدای قطار را شنید، و وقتی به دستور برنت جلوتر رفتیم متوجه شدم دارم تند و تند زیر لب دعا می‌خواند. دووی کمی دورتر در سمت راست من ایستاد. صدای غرش واگن‌های قطار نزدیک شد، و کمی ...
مشاهده تمام رمان های استفن کینگ
مجموعه‌ها