نویسنده سرگذشت دو نفر از دو نسل را روایت میکند که یکی متأثر از دیگری و وارث مسائل اوست. شاید برخی معضلات در زمان و مکان دیگری بروز کنند و حتی در موقعیتی دیگر حل شوند. این رسم زندگی است و برای هیچکس هم استثنایی قائل نمیشود.
روژان
برای تمام آنانی که معنای پرواز را نمیفهمند هر چه بالاتر روی و بیشتر اوج بگیری به نظرشان کوچکتر شدهای!
پس بدون لحظهای درنگ و بیتوجه به نگاه دیگران که میدانم معنای کار مرا نفهمیدهاند انتخاب خود را کردم و پرواز در دوردستها را آزمودم.
من نه برای دل خویش که برای عشق به یادگارهای تو و به حرمت آنچه از ...
تلختر از جدایی
تردید نکن
اگر کسی به راستی خواهان تو باشد
بیدریغ و بدون حسابگری
همواره تلاش خواهد کرد
تا عشق را ثابت کند به تو
و در عمل نشانت دهد اگرچه سخت!
تو بودی و من
تو بودی و من.
هر چقدر هم که خود را قدرتمند ببینم و بینیاز اما محتاجم که کسی در کنارم باشد برای گاهی تکیه کردنم به او، رها شدن با او و در این حال است که میگویم عاشق شدهام.
یادت باشد تنها زمانی میتوانم فرصتی دوباره، سه باره و حتی چندباره به کسی بدهم که او را در مقابل تکیه ...
سکوتی که شنیده شد
هنوز نفهمیدم راز این زنان در چیست در نگاهشان... یا کلامشان؟ و اما او، گاهی اوقات هیچ نمیگوید، هیچ شاید چون تصور میکند لازم نیست چیزی بگوید اگرچه دنیایی حرف و دلی مملو از غم داشته باشد در این حال باید چشمانش را نگریست او دریایی حرف در آن نگاهها دارد شاید هم دردی او را به سکوت واداشته است ...