رمان نوجوان

اژدهاسوار

(Dragon rider)

در پی خبر حمله آدم‌ها به دره اژدها، مرغ آتشین و دوست پریزادش سورل، تصمیم می‌گیرند به سرزمینی بروند که در آن صلح برقرار است. اما ساکنان دره می‌کوشند آنها را از این سفر بی‌بازگشت بازدارند. آن‌ها عقیده دارند که چنین سرزمینی تنها یک رویاست. اما مرغ آتشین همین امشب راه می‌افتد.

افق
9789643699475
۱۳۹۲
۶۳۶ صفحه
۷۰۸ مشاهده
۰ نقل قول
کورنلیا فونکه
صفحه نویسنده کورنلیا فونکه
۱۲ رمان کورنلیا فونکه از نویسندگان معاصرادبیات نوجوانان آلمان است، نویسنده‌ای خلاق که بسیاری او را همتای آلمانی جی کی رولینگ، آفریننده ی "هری پاتر" می‌دانند. کورنلیا فونکه در دهم دسامبر ۱۹۵۸ در شهر دورستن (Dorsten ) آلمان زاده شد. دوره ی دبیرستان را در همان شهر به پایان رساند. پس از گرفتن دیپلم به هامبورگ رفت تا رشته امور تربیتی بخواند. پس از دانش‌ آموختگی ۳ سال به عنوان مددکار اجتماعی در پروژه های آموزشی کار کرد. کار با کودکان ...
دیگر رمان‌های کورنلیا فونکه
گیس پنجول (دیو زمینی)
گیس پنجول (دیو زمینی) گیس پنجول دیوی زمینی است ولی یک دیو معمولی نیست. دیوهای همسایه اغلب نمی‌توانند او را درک کنند. به خصوص علاقه‌ای او به آدم‌ها، آنها را متعجب می‌کند.
شاه دزد
شاه دزد دو برادر چهارده و هشت ساله آلمانی، پدر و مادرشان را از دست داده‌اند. آن‌ها از دست خاله و شوهر خاله‌شان که می‌خواهند این دو را از هم جدا کنند به شهر ونیز ایتالیا می‌گریزند. خاله استر کارآگاهی استخدام می‌کند تا بچه‌ها را پیدا کند. پسرها عضو باندی شده‌اند که کار اصلی‌شان دزدی است.
ایگرن شجاع
ایگرن شجاع ایگرن و خانواده‌اش در قلعه بیبرنل زندگی می‌کنند، قلعه‌ای با شیرهای سنگی نعره‌کش و کتاب‌های سخنگو و خندقی پر از مار. پدر و مادر ایگرن جادوگرهایی بسیار ماهرند. حتی برادرش آلبرت هم جادو بلد است. اما ایگرن به جای این کارها دایم شمشیرزنی تمرین می‌کند، با این امید که روزی شوالیه‌ای معروف شود. روزی پدر و مادر ایگرن موقع جادو ...
طلسم جوهری (قلب جوهری) 3 گانه جوهری 2
طلسم جوهری (قلب جوهری) 3 گانه جوهری 2 فرید همین‌طور که باندها را در جیب شلوارش می‌گذاشت،‌ نگاه معذبی به مگی انداخت و گفت: ((اما اونجا خطرناکه. مخصوصا برای یه د...)) او حرفش را تمام نکرد و به جای آن با علاقه تمام مشغول بررسی انگشتان خون‌آلود پایش شد...
قلب جوهری (3 گانه جوهری 1)
قلب جوهری (3 گانه جوهری 1) وقتی که انگشت‌خاکی روی در شماره 5 کوبید، صدای خش‌خش ضعیفی از آن طرف به گوش رسید. او در حالی که به سراغ قفل می‌رفت، آهسته گفت: انگار می‌خواستن زنده نگهش دارن. اونا افراد محکوم به مرگ رو تو سرداب زیر کلیسا نگه می‌دارند. از وقتی که الکی به باستا گفتم که یه بانوی سفید تابوت‌های سنگی رو اون پایین ...
مشاهده تمام رمان های کورنلیا فونکه
مجموعه‌ها