بعد از ناپدید شدن نیکولاس اسپنسر، مدیر کل شرکت جن استون که ادعا میکرد واکسن ضد سرطان را کشف کرده است، مارسیا دکارلو (کارلی) خبرنگار مجله والاستریت مامور نوشتن زندگینامه نیکولاس اسپنسر میشود. مردم معتقدند اسپنسر زنده است و کل پولهای شرکت را بالا کشیده و همسرش لین و خواهرخوانده کارلی نیز در این ماجرا با او همدست هستند. اما در این حین شخصی سعی میکند لین را به قتل برساند. لین وحشتزده از کارلی میخواهد به او کمک کند تا به مردم ثابت کند که شریک جرم همسرش نبوده است. در پی کشف حقایق پشت پرده، کارلی نیز تبدیل به هدفی برای افراد پلید و خطرناکی میشود که برای رسیدن به خواستههایشان دست به هر کاری میزنند.