اولین کتاب سنت اگزوپری را دوست دارم، ولی این یکی را بیشتر. در «پیک جنوب» همراه با خاطرات خلبان، با دقتی چشمگیر و حیرتآور ماجرایی عاشقانه و احساساتی هم اضافه میشود که ما را به شخصیت اول داستان بیشتر نزدیک میکند. در مهرورزی چنان حساسیتی از خود نشان میدهد که کاملا احساس میکنیم انسانی واقعی و آسیبپذیر است. شخصیت اول «پرواز شبانه» نه تنها انسان بودنش را از دست نمیدهد، بلکه فراتر از آن، به مرحله ابرانسان میرسد. گمان میکنم آنچه در این روایت تاثیرانگیز بیشتر از همه مرا به خود جلب میکند، اصالت آن است. با ضعفها، بیقیدیها و انحطاط آدمها کاملا آشنا هستیم، وانگهی ادبیات امروزیمان هم در فاش کردن این نقطهضعفها مهارت زیادی از خود نشان میدهد، اما آنچه بیشتر از هر چیزی نیاز داریم نشانمان دهند، گاهی فراتر نهادن و پیشی گرفتن از خود است که با نیروی اراده استوار به دست میآید... «از پیشگفتار آندره ژید»