2 سال میگذشت که زرین کلاه زن گلببو شده بود. اولین بار که زرین کلاه گلببو را دید 1 روز انگور چینی بود. زرین کلاه با مهربانو دختر همسایهشان و موچول خانم و خوهرانش خورشیدکلاه و بمانی خانم کارشان این بود که هر روز دسته جمعی زن و مرد و دخترها در موستان انگور میچیدند و خوشههای درخشان را در لولا یا صندوقهای چوبی میگذاشتند.