رمان خارجی

قمارباز (از یادداشت‌های 1 جوان)

داستایفسکی در این داستان تجربه‌ی تلخ خویش را روایت می‌کند؛ آنگاه، که او در یکی از اقامت‌هایش در خارج از کشور، به جانب قمار کشیده می‌شود و میل مفرط به آن دارد. او حتی زندگی و آینده‌ی خود و محبوب خود ـ پولینا ـ را بر سر قمار می‌گذارد؛ اما آنگاه که عنان اختیار از کف نمی‌دهد، و بر خود مسلط می‌شود و شهامت به خرج می‌دهد، بر قمار ـ حتی قمار زندگی ـ چیره می‌شود.

سروش حبیبی
چشمه
9786002291820
۱۳۹۳
۲۱۶ صفحه
۱۵۴۴ مشاهده
۱۹ نقل قول
نسخه‌های دیگر
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
شب‌های روشن
شب‌های روشن کمی دورتر، زنی که به میله‌های نرده تکیه داشت به آب تیره کانال خیره مانده بود. کلاه زرد رنگ زیبایی بر سر و شنل کوتاه و سیاه رنگی بر شانه داشت. با خود فکر کردم:‹‹ دختر جوانی است که مطمئنا موهای سیاهی دارد.›› ظاهرا صدای قدم‌هایم را نشنید. وقتی با نفس حبس شده و قلبی که به شدت می‌زد از ...
یادداشت‌های زیرزمین و شب‌های روشن
یادداشت‌های زیرزمین و شب‌های روشن مترجم فرانسوی به ویژه این دو داستان را با هم آورده و آن‌ها را به دو شیار عمیق و ناهموار در جاده زندگی داستایفسکی تشبیه کرده است، دو شیاری که در عین متضاد بودن، نقش‌شان یکی است و هر دو به یک‌جا ختم می‌شوند. نویسنده در «شب‌های روشن» امید را در دل خواننده می‌پروراند، آن‌هم با شخصیتی منزوی و تنها ...
ابله 2 (3 جلدی)
ابله 2 (3 جلدی) پرنس میشکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجه بیماری، به میهن خود باز می‌‌گردد. بیماری او رسما افسردگی عصبی است ولی در واقع دچار نوعی جنون شده است که نمودار آن بی‌ارادگی مطلق است. به علاوه،‌ بی‌تجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بی‌حدی نسبت به دیگران در وی پدید آورده است.
نیه توچکا
نیه توچکا ((با این وصف گوش کن! وقتی من مردم تو بچه‌های مرا دوست خواهی داشت، این طور نیست؟ تو ایشان را مثل بچه خودت دوست خواهی داشت. آخر به یاد بیاور که هم تو را مثل بچه خودم دوست داشته‌ام.)) من بی‌آنکه بدانم چه می‌گویم، در حالی که از فرط هیجان و گریه نفسم بند آمده بود به زحمت گفتم: ((بلی، بلی!))
ابله
ابله در یکی از روهای آخر نوامبر، ساعت نه صبح، قطاری روی ریل راه‌آهن وارسا - پترزبورگ با آخرین سرعت به شهر پترزبورگ نزدیک می‌شد. هوای صبحگاهی آن‌قدر مرطوب و مه‌‌آالود بود که روشنایی روز با هزاران سختی خود را نمایان می‌کرد؛ و چند متر آن طرف‌تر از پنجره‌های قطار هیچ‌چیزقابل تشخیص نبود.
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها